بالا بردن سر را و نیاشامیدن آب را، لغتی است در قمح، فرورفتن گاهی و بالا آمدن گاهی دیگر. (اقرب الموارد) ، فروبردن چیزی را در آب چنانکه سر آن گاه در آب رود و گاه از آب برآید. (اقرب الموارد) (از منتهی الارب)
بالا بردن سر را و نیاشامیدن آب را، لغتی است در قمح، فرورفتن گاهی و بالا آمدن گاهی دیگر. (اقرب الموارد) ، فروبردن چیزی را در آب چنانکه سر آن گاه در آب رود و گاه از آب برآید. (اقرب الموارد) (از منتهی الارب)
دوست داشتن کسی را. (منتهی الارب). ود. وداد. وداده. مودده. مودوده، به معنی ود. (ناظم الاطباء). دوست داشتن. (ترجمان القرآن جرجانی ص 96) (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). و رجوع به ود شود
دوست داشتن کسی را. (منتهی الارب). ود. وداد. وداده. مودده. مودوده، به معنی ود. (ناظم الاطباء). دوست داشتن. (ترجمان القرآن جرجانی ص 96) (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). و رجوع به ود شود