قیف سر خنورهای سرتنگ که بر سرآن گذاشته روغن و جز آن در وی ریزند. (منتهی الارب). آلتی است که بر دهان آوند نهند و در آن روغن و جز آن ریزند. (اقرب الموارد) (از المنجد). قمع. قمع. رجوع به آن دو ماده شود
قیف سر خنورهای سرتنگ که بر سرآن گذاشته روغن و جز آن در وی ریزند. (منتهی الارب). آلتی است که بر دهان آوند نهند و در آن روغن و جز آن ریزند. (اقرب الموارد) (از المنجد). قِمع. قَمع. رجوع به آن دو ماده شود
مورچه. (منتهی الارب). مورچۀ خرد. (اقرب الموارد) ، ملخ بی پر یا کرمکی است سرخ بال. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، کرمی است خرد مانند کنه. (منتهی الارب). جانورکهایی است خرد چون کنه و کوچکتر از آن که بر بدن شتر برآید هنگام لاغری. (اقرب الموارد) ، کنه یاکرمی است همچو ملخ گنده بوی و از ملخ خورنده تر کشت را و آن را قمله الزرع نیز گویند. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، شپش مردم و این قول مردود است. (منتهی الارب)
مورچه. (منتهی الارب). مورچۀ خرد. (اقرب الموارد) ، ملخ بی پر یا کرمکی است سرخ بال. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، کرمی است خرد مانند کنه. (منتهی الارب). جانورکهایی است خرد چون کنه و کوچکتر از آن که بر بدن شتر برآید هنگام لاغری. (اقرب الموارد) ، کنه یاکرمی است همچو ملخ گنده بوی و از ملخ خورنده تر کشت را و آن را قمله الزرع نیز گویند. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، شپش مردم و این قول مردود است. (منتهی الارب)
مگس ریز که بر شترو آهو نشیند در شدت گرما. ج، مقامع برغیر قیاس. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، سر. (منتهی الارب). رأس. (اقرب الموارد) ، سر کوهان شتر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، طرف حلقوم و در تهذیب آمده طبق حلقوم و آن مجرای نفس است تا شش و جمع آن قمع است. (از اقرب الموارد)
مگس ریز که بر شترو آهو نشیند در شدت گرما. ج، مقامع برغیر قیاس. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، سر. (منتهی الارب). رأس. (اقرب الموارد) ، سر کوهان شتر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، طرف حلقوم و در تهذیب آمده طبق حلقوم و آن مجرای نفس است تا شش و جمعِ آن قُمَع است. (از اقرب الموارد)