جدول جو
جدول جو

معنی قمع

قمع
(قِ مَ)
قیف سر خنورهای سرتنگ که بر سرآن گذاشته روغن و جز آن در وی ریزند. (منتهی الارب). آلتی است که بر دهان آوند نهند و در آن روغن و جز آن ریزند. (اقرب الموارد) (از المنجد). قمع. قمع. رجوع به آن دو ماده شود
لغت نامه دهخدا