معنی قمل - لغت نامه دهخدا
معنی قمل
- قمل
(رَ صَ) - بسیارشپش شدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، دارای شپش شدن. (از اقرب الموارد) ، خجکهای سیاه مانند شپش برآمدن بر عرفج. (منتهی الارب). قمل العرفج، اسودّ شیئاً و صار فیه کالقمل و عباره الاساس: بدلت له غب المطر مایشبه القمل. (اقرب الموارد) ، بسیار گردیدن قوم، فربه گشتن مرد سپس لاغری، کلان شدن شکم. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا