کلات، ده یا قلعه که بر روی کوه ساخته شده باشد، قلعه، پناهگاهی که بر فراز کوه یا جای بلند ساخته شود، ملاذ، پشلنگ، دیز، اورا، حصن، ابناخون، دژ، دز، رخّ، دیزه
کلات، ده یا قلعه که بر روی کوه ساخته شده باشد، قَلعِه، پناهگاهی که بر فراز کوه یا جای بلند ساخته شود، مَلاذ، پِشلَنگ، دیز، اَورا، حِصن، اَبناخون، دِژ، دِز، رُخّ، دیزِه
یافته بر گرفته، سر راهی سند هم آوای هند، نا به خود، موله زای سنداره (حرامزاده)، چاه سست چاه فرو ریختنی از زمین بر گرفته، بچه افکنده که بردارند کودک سرراهی، انسان گم شده ای که متکفلی ندارد و خود نیز نمیتواند مستقلا زیست کند. ملتقط موظف است حفاظت و تربیت لقیط را عهده دار شود، حرامزداه: لقیط بود که فرزند خویش کرد لقیط که داند این ز که ماند و که داند اوز که زاد. (سوزنی. لغ) یا لقیط دارالحرب. آنچه در جبهه جنگ یا بند از بنده و کالا و جز آن
یافته بر گرفته، سر راهی سند هم آوای هند، نا به خود، موله زای سنداره (حرامزاده)، چاه سست چاه فرو ریختنی از زمین بر گرفته، بچه افکنده که بردارند کودک سرراهی، انسان گم شده ای که متکفلی ندارد و خود نیز نمیتواند مستقلا زیست کند. ملتقط موظف است حفاظت و تربیت لقیط را عهده دار شود، حرامزداه: لقیط بود که فرزند خویش کرد لقیط که داند این ز که ماند و که داند اوز که زاد. (سوزنی. لغ) یا لقیط دارالحرب. آنچه در جبهه جنگ یا بند از بنده و کالا و جز آن
از قلی تازی: بلخج زاگ سیاه ریلو شغار شخار اشخار. یا جوهر قلیا. سود سوز آور را گویند که در تداول به نام سود محرق نیز مشهور است و امروزه فقط به نام سود اطلاق می شود
از قلی تازی: بلخج زاگ سیاه ریلو شغار شخار اشخار. یا جوهر قلیا. سود سوز آور را گویند که در تداول به نام سود محرق نیز مشهور است و امروزه فقط به نام سود اطلاق می شود
تکیه کاغذی که بر روی آن مشخصاتی چاپ شده باشد حاکی از بها و تاریخ و محل استفاده آن و غالباً برای ورود به اتوبوس و تاتر و سینما و قطار و غیره بکار می رود
تکیه کاغذی که بر روی آن مشخصاتی چاپ شده باشد حاکی از بها و تاریخ و محل استفاده آن و غالباً برای ورود به اتوبوس و تاتر و سینما و قطار و غیره بکار می رود
از زمین برگرفته، بچه افکنده که بردارند، کودک سر راهی، انسان گم شده ای که متکفلی ندارد و خود نیز نمی تواند مستقلاً زیست کند، ملتقط موظف است حفاظت و تربیت لقیط را عهده دار شود، حرامزاده
از زمین برگرفته، بچه افکنده که بردارند، کودک سر راهی، انسان گم شده ای که متکفلی ندارد و خود نیز نمی تواند مستقلاً زیست کند، ملتقط موظف است حفاظت و تربیت لقیط را عهده دار شود، حرامزاده