کلات، ده یا قلعه که بر روی کوه ساخته شده باشد، قلعه، پناهگاهی که بر فراز کوه یا جای بلند ساخته شود، ملاذ، پشلنگ، دیز، اورا، حصن، ابناخون، دژ، دز، رخّ، دیزه
قلعه ای است میان قزوین و خلخال. (منتهی الارب) (آنندراج). قلعه ای است بر قلۀ یکی ازکوههای تارم از دیلم، و آن میان قزوین و خلخال واقعاست. این قلعه از صاحب الموت است. (معجم البلدان)
فارسیان آن را به معنی مطلق قلعه استعمال نمایند. (آنندراج) : زینسان که بیاراست کنون میر قلاطی آن میر خردمند هواخواه وفادار. میرمعزی (از آنندراج). و در فرهنگ، کلات به فتح کاف تازی و فوقانی، دیه یا قریه که بر سر کوه بلند واقع شده و کلاته دیه کوچک و قلعۀ کوچک را گویند، و از اینجا مستفاد میشود که قلاط ظاهراً معرب همین کلات است. (آنندراج)
لاتینی تازی گشته برابر با ابریشم پرند رز دوخت پرند کبود نوعی پارچه ابریشمی زر دوزی شده که آنرا در بغداد می بافتند و شهرت بسیار داشته، پارچه ای نفیس به رنگ سرخ یا کبود