- قلیا
- از قلی تازی: بلخج زاگ سیاه ریلو شغار شخار اشخار. یا جوهر قلیا. سود سوز آور را گویند که در تداول به نام سود محرق نیز مشهور است و امروزه فقط به نام سود اطلاق می شود
معنی قلیا - جستجوی لغت در جدول جو
- قلیا ((قَ))
- شخار، ماده ای که از اشنان گرفته می شود و از آن در صابون سازی استفاده می کنند
- قلیا
- زاج سیاه، قلیا که از اشنان گرفته می شود و در صابون پزی به کار می رود، اشخار، شخار، شخیره، لخج، بلخچ، خشار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
وسیله ای برای دود کردن تنباکو مرکب از سر قلیان، بادگیر فلزی، میانۀ چوبی، میلاب، نی یا نی پیچ و مخزن آب
این واژه را معین (رسم الخطی برای غلیان) می داند و پیوند میان این واژه و غلیان تازی نشان نمی دهد. غیاث آن را تصرف فارسیان ترکی دان از غلیان برابر با جوشش می داند زیرا که به گاه دم کشیدن آب در آن می جوشد نارگیله باکوزه نارگیل بک باکوزه گلی رسم الخطی غالب برای غلیان. یا قلیان چاق کردن، آماده کردن قلیان
قلیاب قمی: قلیا ریلوی گومی نام تجارتی کربنات سدیم یا کربنات پتاسیم ناخالص است که در صابون پزی و شیشه سازی به کار می رود و عبارت از خاکستر گیاه اشنان است که در نتیجه سوزاندن آن حاصل می شود و بان شغار و زاج سیاه نیز گویند قلیاب صابوب پزی قلیاب قمی. یا قلیاب صابون پزی. قلیاب. یا قلیاب قمی. قلیاب. توضیح چون گیاه اشنان در کویرهای اطراف قم فراوان است و در نتیجه سوزاندن آن قلیاب را به دست می آورند بدین نام مشهور است
از ته دل
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
الیاس، خدای من یهوه است، نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل و در اسلام یکی از چهار پیامبر جاویدان
یونانی پنیرک دشتی از گیاهان
هر مکان مرتفع، جای بلند، سرکوه، آسمان
مقابل سفلیٰ، ویژگی جای بلند، بالا، والا، با ارزش
مقابل سفلیٰ، ویژگی جای بلند، بالا، والا، با ارزش
قلیه ها، پاره ها و تکه های گوشت، جمع واژۀ قلیه
غذایی که از گوشت، میگو و ماهی یا چیزهای دیگر تهیه می شود، پاره و تکه گوشت
چاه، گودال استوانه ای شکلی که برای رسیدن به آب و نفت یا ریختن فاضلاب در زمین حفر می کنند، بئر
هر جای بلند، مونث اعلی
نادرست نویسی کلما فلاخن اندک
گوشتی که در روغن میان دیگ بریان کرده نانخورش سازند
کم و اندک
خم خرما، خم بازشده
بسیار، آب بالا آمده
زفت: مرد
تابیده تاب داده شده ریسمان از برگ خرما
شمشیر. ترکی شمشیر
ترکی شمشیر شمشیر
مرد کم گوشت
چمن از گیاهان چمن
چاه کهنه
لب شکری: زن ازته دل
جمع قلیه، تواهه ها بنگرید به قلیه
قلیا بنگرید به قلیا
دیدار
بلندتر، بالاتر، هر جای بلند و مرتفع