جدول جو
جدول جو

معنی قلقلی - جستجوی لغت در جدول جو

قلقلی(قِ قِ)
مدور و خرد.
- کوفته قلقلی، کوفتۀ خرد چند گردکانی که بیشتر از گوشت ونخودچی یا برنج کوفته کنند، و گاه نیز از گوشت تنها
لغت نامه دهخدا
قلقلی
کوفته قلقلی، مدور و خرد
تصویری از قلقلی
تصویر قلقلی
فرهنگ لغت هوشیار
قلقلی((قِ قِ))
گرد، مدور (به زبان کودکان)
تصویری از قلقلی
تصویر قلقلی
فرهنگ فارسی معین
قلقلی
دره ای در منطقه هزارجریب واقع در منطقه ی بهشهر، قلقلک
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قلقلک
تصویر قلقلک
غلغلک، عمل تحریک ماهیچه های بدن به وسیلۀ انگشت یا وسیلۀ دیگر به طوری که موجب خنده شود، پخپخو، پخلوچه، پخلیچه، غلغج، غلمچ، غلغلیچ
قلقلک دادن: قلقلک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قاقلی
تصویر قاقلی
گیاهی شورمزه شبیه اشنان که در صابون سازی به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
(قِلْ لی لا)
همه و جمله. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). اخذه بقلیلاه، ای بجملته. (اقرب الموارد). رجوع به قلّیله شود
لغت نامه دهخدا
(قُ)
منسوب به قاقله.
- عود قاقلی، قسمی از عود بخور است. جنسی ازعود که از صنفی بهتر است و از قماری پست تر. رجوع به ترجمه فارسی ابن بطوطه ص 645، 654، 655، 656 شود
لغت نامه دهخدا
(قُلْ لا / قُ)
گیاهی است همچو اشنان شورمزه که شتر بچرد آن را. مدرّ بول و شیر است و از خوردن آن آب زرد روان گردد. (منتهی الارب) (آنندراج). و آن را به عربی قلام و به ترکی و فارسی شور نامند. نباتی است شبیه به اشنان و اسفند و رطوبت او بیشتراز اشنان و سبزتر از آن و طعم او شور و با تلخی و شتر به خوردن آن راغب و موافق مزاج او است. در دوم گرم و خشک و قلیل الغذا و آب او بقدر یک وقیه تا نیم رطل با آب مویز و شکر سرخ و مسهل زرداب و مدر بول و حیض و مفتح سدد و جهت ضعف معده و ترهل و درد کمر نافعو تازۀ او مدر شیر و محرک و مقوی باه است. (تحفۀ حکیم مؤمن). رستنی باشد مانند اشنان و در طعم آن شوری هست و گویند مانند کشوث است در فعل و طبیعت وی گرم و خشک باشد و ضعف جگر را نافع است و آن را به عربی رجل الفروج خوانند. (برهان). کاکل. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
ترکی زاور پیشیار نوکر خدمتکار: غازیان قزلباش و قلقچیان اردو که همراه پیشخانه آمده بودند دلیر شده بر سر ایشان هجوم آورده
فرهنگ لغت هوشیار
نادرست نویسی غلغلک گیج گیجی (گویش گیلکی) نادرست نویسی غلغلک گونه ای تنگ
فرهنگ لغت هوشیار
قبطی تازی گشته شور گیا گیاهی است از تیره بادنجانیان که مانند اشنیان خاکستر حاصل از سوخته اش در صابون سازی بکار می رود و در تداول عامه آن را شوره نامند علف شوره شور رجل الفروج رجل الفلوس. شورگیاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلقچی
تصویر قلقچی
((قِ لِ))
نوکر، خدمتکار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
دغدغةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
Ticklishness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
chatouillement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
лоскотливість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
gıdıklanma
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
cócegas
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
Kitzligkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
گدگدی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
গুদগুদে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
ความจั๊กจี้
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
ucheshi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
くすぐったさ
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
cosquilleo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
发痒
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
דְגדוּגִיוּת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
간지러움
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
łaskotliwość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
गुदगुदाहट
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
kieteligheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
solletico
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
щекотливость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
kegelitikan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی