جدول جو
جدول جو

معنی قلقلی - جستجوی لغت در جدول جو

قلقلی
کوفته قلقلی، مدور و خرد
تصویری از قلقلی
تصویر قلقلی
فرهنگ لغت هوشیار
قلقلی
((قِ قِ))
گرد، مدور (به زبان کودکان)
تصویری از قلقلی
تصویر قلقلی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قلقلک
تصویر قلقلک
غلغلک، عمل تحریک ماهیچه های بدن به وسیلۀ انگشت یا وسیلۀ دیگر به طوری که موجب خنده شود، پخپخو، پخلوچه، پخلیچه، غلغج، غلمچ، غلغلیچ
قلقلک دادن: قلقلک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قاقلی
تصویر قاقلی
گیاهی شورمزه شبیه اشنان که در صابون سازی به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
قبطی تازی گشته شور گیا گیاهی است از تیره بادنجانیان که مانند اشنیان خاکستر حاصل از سوخته اش در صابون سازی بکار می رود و در تداول عامه آن را شوره نامند علف شوره شور رجل الفروج رجل الفلوس. شورگیاه
فرهنگ لغت هوشیار
نادرست نویسی غلغلک گیج گیجی (گویش گیلکی) نادرست نویسی غلغلک گونه ای تنگ
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی زاور پیشیار نوکر خدمتکار: غازیان قزلباش و قلقچیان اردو که همراه پیشخانه آمده بودند دلیر شده بر سر ایشان هجوم آورده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلقچی
تصویر قلقچی
((قِ لِ))
نوکر، خدمتکار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قلقلکی
تصویر قلقلکی
Ticklishness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
щекотливость
دیکشنری فارسی به روسی
лоскотливість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
गुदगुदाहट
دیکشنری فارسی به هندی
قلقليّةٌ
دیکشنری فارسی به عربی
דְגדוּגִיוּת
دیکشنری فارسی به عبری
ความจั๊กจี้
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از قلقی
تصویر قلقی
گردن آویز
فرهنگ لغت هوشیار
نادرست نویسی غلغل پارسی است جوشیدن آوای جوشیدن، آوای می که از گلوی تنگ برآید چست فرز: مرد، بازیگر اسپ اناردشتی، چشم خروس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلقل
تصویر قلقل
((قُ قُ یا قِ قِ))
مرد چست سبکروح و ظریف
فرهنگ فارسی معین