جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با قلقلی

قلقلی

قلقلی
مدور و خرد.
- کوفته قلقلی، کوفتۀ خرد چندِ گردکانی که بیشتر از گوشت ونخودچی یا برنج کوفته کنند، و گاه نیز از گوشت تنها
لغت نامه دهخدا

قلقلک

قلقلک
غِلغِلک، عمل تحریک ماهیچه های بدن به وسیلۀ انگشت یا وسیلۀ دیگر به طوری که موجب خنده شود، پَخپَخو، پَخلوچه، پَخلیچه، غلغج، غِلمِچ، غِلغِلیچ
قلقلک دادن: قلقلک
قلقلک
فرهنگ فارسی عمید

قاقلی

قاقلی
گیاهی شورمزه شبیه اشنان که در صابون سازی به کار می رود
قاقلی
فرهنگ فارسی عمید

قاقلی

قاقلی
قبطی تازی گشته شور گیا گیاهی است از تیره بادنجانیان که مانند اشنیان خاکستر حاصل از سوخته اش در صابون سازی بکار می رود و در تداول عامه آن را شوره نامند علف شوره شور رجل الفروج رجل الفلوس. شورگیاه
فرهنگ لغت هوشیار

قلقلک

قلقلک
نادرست نویسی غلغلک گیج گیجی (گویش گیلکی) نادرست نویسی غلغلک گونه ای تنگ
فرهنگ لغت هوشیار

قلقچی

قلقچی
ترکی زاور پیشیار نوکر خدمتکار: غازیان قزلباش و قلقچیان اردو که همراه پیشخانه آمده بودند دلیر شده بر سر ایشان هجوم آورده
فرهنگ لغت هوشیار