معنی قلقلک - فرهنگ فارسی عمید
معنی قلقلک
- قلقلک
- غلغلک، عمل تحریک ماهیچه های بدن به وسیلۀ انگشت یا وسیلۀ دیگر به طوری که موجب خنده شود، پخپخو، پخلوچه، پخلیچه، غلغج، غلمچ، غلغلیچ
قلقلک دادن: قلقلک
تصویر قلقلک
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با قلقلک
قلقلک
- قلقلک
- نادرست نویسی غلغلک گیج گیجی (گویش گیلکی) نادرست نویسی غلغلک گونه ای تنگ
فرهنگ لغت هوشیار
قلقلک
- قلقلک
- کوزۀ خرد سفالین. (یادداشت مؤلف). کوزۀ سفالین کوچک برای آب
لغت نامه دهخدا