- قفدان
- پارسی تازی گشته غله دان غلک کیسه چرمین، نیام سرمه دان غلاف سرمه دان، کیسه چرمین که در آن عطریات و جز آن نهند
معنی قفدان - جستجوی لغت در جدول جو
- قفدان ((قَ))
- غلاف سرمه دان، کیسه چرمین که در آن عطریات و جز آن نهند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
قسمی جامه کژ آگند که بهنگام جنگ میپوشیدند کژ آگند قز آکند
گم کردن، از دست دادن، گم شدن
از دست دادن، نبودن
جمع قراد، کنه ها
غله دان
ترکی پیشکشی
قنددان، ظرف قند
مزرعه، جای کشت و زرع، کشتزار
جفت گاو اندازه ای است، خیش چوبی که بر گردن گاو نهند مزرعه، مقیاس سطح و آن معادل 400 قصبه مربع است
سبزه خور سوسک برگخور
نشان و پی