جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با خفدان

خفدان

خفدان
قسمی جامه کژ آگند که بهنگام جنگ میپوشیدند کژ آگند قز آکند
خفدان
فرهنگ لغت هوشیار

خفدان

خفدان
تیز رفتن. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب). خَفَد. خَفْد. رجوع به خفد در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا

خفتان

خفتان
این واژه را آنندراج به نادرست تازی دانسته کژاگند جوشن قسمی جامه کژ آگند که بهنگام جنگ میپوشیدند کژ آگند قز آکند
فرهنگ لغت هوشیار

خفتان

خفتان
نوعی جامۀ کژآگند که هنگام جنگ بر تن می کردند، کَبر، گَپر، گَبر، قَزاگَند، تِجفاف
خفتان
فرهنگ فارسی عمید

خفقان

خفقان
تپیدن به ویژه تپیدن قلب
در علوم سیاسی کنایه از نبودن آزادی سیاسی، اختناق، خفه شو
خفقان
فرهنگ فارسی عمید

خندان

خندان
خنده کننده، درحال خندیدن، خَندَندِه، ضاحِک، ضَحوک، خَنداخَند، خَندِه ناک، سَبُک روح، شِکُفتِه، مُنبَسِط، خَندِه رو، خَندناک
کنایه از شکفته و بازشده مثلاً گل خندان، پستۀ خندان
بن مضارعِ خنداندن
خندان
فرهنگ فارسی عمید