معنی قفدان - فرهنگ فارسی معین
معنی قفدان
- قفدان((قَ))
- غلاف سرمه دان، کیسه چرمین که در آن عطریات و جز آن نهند
تصویر قفدان
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با قفدان
قفدان
- قفدان
- پارسی تازی گشته غله دان غلک کیسه چرمین، نیام سرمه دان غلاف سرمه دان، کیسه چرمین که در آن عطریات و جز آن نهند
فرهنگ لغت هوشیار
قفدان
- قفدان
- خریطۀعطار. (مهذب الاسماء). غلاف سرمه دان. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، کیسۀ چرمین که در آن خوشبوی و جز آن نهند. فارسی معرب است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
خفدان
- خفدان
- قسمی جامه کژ آگند که بهنگام جنگ میپوشیدند کژ آگند قز آکند
فرهنگ لغت هوشیار