جدول جو
جدول جو

معنی قطا - جستجوی لغت در جدول جو

قطا
قطات ها، پرنده ای به اندازه کبوتر، پرنده ای کوچک با پرهای سیاه و خاکستری که در صحرا لای بوته های خاردار لانه می سازد و آن را برای گوشتش شکار می کنند، سنگ خوٰارها، سنگخوٰاره ها، سنگخوٰارک ها، اسفرودها، سفرودها، جمع واژۀ قطات
تصویری از قطا
تصویر قطا
فرهنگ فارسی عمید
قطا
سنگخوارک اسفرود ازمرغان سغود دریکی از فرهنگ ها واژه (قطا) رمن واژه (قطاه) دانسته شده ولی (قطاه) در تازی برابراست با یک سنگخوارک و (قطا) رمن نیست. سنگخوار سنگخوارک: کنیزکان بگرد او کشیده صف ز کرکی و نعامه و قطای او. (منوچهری. د. 73) توضیح در عربی قطا جمع قطاه است. نام عام برای هر یک از پستانداران دریازی از راسته آب بازان توضیح کلمات قطیس قاطوس غاطوس قطا نیز به عنوان مرادف قطاس به کار رفته اند
فرهنگ لغت هوشیار
قطا
((قَ))
مرغ سنگخوار
تصویری از قطا
تصویر قطا
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قطار
تصویر قطار
ترن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قطاع
تصویر قطاع
بسیار برنده، بسیار قطع کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قطار
تصویر قطار
قطرها، باران ها، آنچه بچکد، جمع واژۀ قطر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قطار
تصویر قطار
وسیله ای نقلیه مرکب از چند واگن که بر روی خط آهن قرار دارد و به وسیلۀ لکوموتیو حرکت می کند، ترن
چند حیوان بارکش که آن ها را پشت سر هم ردیف کنند، ردیف
در موسیقی گوشه ای در بیات ترک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قطان
تصویر قطان
قاطن ها، ساکنان و مقیم های مکانی، جمع واژۀ قاطن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قطاب
تصویر قطاب
نوعی نان روغنی به شکل سنبوسه که از زردۀ تخم مرغ، ماست، گلاب، روغن و هل تهیه می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قطاه
تصویر قطاه
مفرد قطا یک سنگخوارک
فرهنگ لغت هوشیار
چوب کجاوه پنبه فروش کسی که پنبه فروشد پنبه فروش، جمع قاطن ساکنان متوطنان: و قطان واهالی آن دیار که از میان جان عبید و موالی این دولت خانه اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قطام
تصویر قطام
گوشت، جول باشه از پرندگان، گوشتباره کسی که گوشت بسیارخورد
فرهنگ لغت هوشیار
زمان میوه چینی هنگام درو، گام تنگ، جمع فطف، میوه ها چیده خوشه ها چیده اوان چیدن میوه، چیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قطاع
تصویر قطاع
بمعنی برنده، جمع قاطع
فرهنگ لغت هوشیار
خراشگر خراشکار (خراط) نمونه، مرغولگی، کوه کنار، جمع قط، مردان کوتاه
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی گشته ترکی تازی گشته از قوتاس غژغا غژغاو گجگاو کژگاو گاوختایی نام عام برای هر یک از پستانداران دریازی از راسته آب بازان توضیح کلمات قطیس قاطوس غاطوس قطا نیز به عنوان مرادف قطاس به کار رفته اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قطار
تصویر قطار
اطاقهای راه آهن که پشت سر هم حرکت کنند، یک ردیف شتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قطاج
تصویر قطاج
ریسمان کشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قطات
تصویر قطات
سنگخوار سنگخوارک، جمع قطا قطوات
فرهنگ لغت هوشیار
آمیختگی، ته غدر (غدر جیبه ّ پیراهن راگویند) بخشی ازغدرکه به جامه دوخته شده در تازی نیامده و گمان می رود که فارسی گویان آن را از (قطائف) برگرفته باشند فرخشه فرخشته بسا کسا که بره است و فرخشه برخوانش بسا کسا که جوین نان همی نیابد سیر (رودکی) فرخشه شکربورا سان پوست (گویش گیلکی) گلاج آمیختگی مزح، جیب گریبان جامه. نوعی شیرینی است. برای تهیه خمیر جهت قطاب 3 کیلو آرد سفید خوب را الک می کنند و 300 گرم نشاسته را هم الک کنند و با 6 زرده تخم مرغ با یک پیاله گلاب یا بید مشک و 15 گرم مغز هل کوبیده مخلوط نمایند. سپس 750 گرم روغن را گرم کرده روی آرد ریخته خمیر کنند و کمی هم مایه خمیر ریخته در آن زنند (خمیر باید سفت باشد) پس از نیم ساعت از آن بقدر یک گردو یا بزرگتر چونه گیرند و با نورد چوبی پهن کنند و با گیلاس شیشه یی آن را دایره وار برند. آنگاه مغز فندق و پسته و بادام و قند کوبیده و مغز هل و دارچین و غیره را بر حسب سلیقه در لای آن گذارند و روی هم برگردانند تا شکل قطاب نیم دایره قطوری ترتیب دهند و دهانه آن را با زرده تخم مرغ آغشته و بسته ماهی تابه را داغ کرده و آنها را در روغن سرخ کنند تا مثل گوش فیل قدری باد کرده و مجوف بشود بعد بیرون آن را قند ساییده فراوان پاشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قطان
تصویر قطان
((قُ طّ))
جمع قاطن، ساکنان، متوطنان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قطان
تصویر قطان
((قَ طّ))
کسی که پنبه فروشد، پنبه فروش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قطاف
تصویر قطاف
((قِ))
هنگام چیدن میوه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قطاع
تصویر قطاع
((قُ طّ))
جمع قاطع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قطاع
تصویر قطاع
((قَ طّ))
بسیار برنده، قطع کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قطاس
تصویر قطاس
((قُ))
نام عام برای هر یک از پستانداران دریازی از راسته آب بازان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قطار
تصویر قطار
((قَ))
یک رشته شتر، در فارسی نام وسیله مسافربری، ترن، صف، ردیف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قطاب
تصویر قطاب
((قِ))
آمیختگی، گریبان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قطاب
تصویر قطاب
((قُ طّ))
نوعی شیرینی که از آرد و شکر و روغن و گلاب و مغز پسته درست شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قطاع
تصویر قطاع
قاطع ها، تغییر ناپذیرها، برنده ها، تیز ها، بران ها، محکم ها، استوارها، جمع واژۀ قاطع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قطاس
تصویر قطاس
غژغاو، نوعی گاومیش بومی آسیای مرکزی با دم بلند و تنی پرمو که در گذشته از دم آن برای ساختن منگوله، پرچم، مگس پران و چیزهای دیگر استفاده می کردند، غژگاو، کژگاو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قطات
تصویر قطات
پرنده ای به اندازۀ کبوتر، پرنده ای کوچک با پرهای سیاه و خاکستری که در صحرا لای بوته های خاردار لانه می سازد و آن را برای گوشتش شکار می کنند، سنگ خوٰار، سنگخوٰاره، سنگخوٰارک، اسفرود، سفرود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لقطا
تصویر لقطا
جمع لقیط
فرهنگ لغت هوشیار
در بدیع شعری که در هر کلمۀ آن یک حرف نقطه دار و یک حرف بی نقطه باشد مانند این بیت، برای مثال جان کند تازه غمزۀ جانان / می سزد جای وی میانۀ جان، فتنه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قطاع الطریق
تصویر قطاع الطریق
راهزنان، دزدی که در بیابان و میان راه جلو مردم را می گیرد و اموال آن ها را به زور می گیرد، قطاع الطریق، راهگیر، راهبند
فرهنگ فارسی عمید