کازود و کارد که بدان جامه و چرم و مانند آن بُرند. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، درم. (منتهی الارب). دراهم. (اقرب الموارد) ، هنگام رسیدن خرما و انگور و جز آن و هنگام درودن آن. (منتهی الارب) : هذا زمن القطاع، و یفتح، ای زمن صرام النخل. (اقرب الموارد) ، جَمعِ واژۀ قِطْع. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قِطْع شود، جَمعِ واژۀ قطیع، به معنی شاخی که از آن تیر سازند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قطیع شود
بریده و سپری شدن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). بریده و سپری شدن آب چاه. (آنندراج). رجوع به قَطاع و قُطوع شود، از سردسیر به گرمسیر رفتن پرنده و به عکس. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قُطوع شود