جدول جو
جدول جو

معنی قرینه - جستجوی لغت در جدول جو

قرینه
نشانه ای که برای انسان مانند دلیل باشد جهت پی بردن به امری
تصویری از قرینه
تصویر قرینه
فرهنگ لغت هوشیار
قرینه
((قَ نِ))
زوجه، علامت واثر، شبیه، علامت و نشانه ای که دلیلی باشد برای پی بردن به چیزی
تصویری از قرینه
تصویر قرینه
فرهنگ فارسی معین
قرینه
چیزی که از جهت پی بردن به امری یا رسیدن به مراد و مقصد مانند دلیل باشد، علامت، نشانه، نظیر، مانند
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زرینه
تصویر زرینه
(دخترانه)
آنچه منسوب به زر است، نام رودی در آذربایجان غربی که از کوههای کردستان سرچشمه می گیرد و به دریاچه ارومیه می ریزد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نرینه
تصویر نرینه
مذکر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از برینه
تصویر برینه
سوراخ (عموما)، سوراخ تنور (خصوصا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرینه
تصویر فرینه
حد اعلی، ممتاز
فرهنگ واژه فارسی سره
منسوب به زر آنچه از زر ساخته شده باشد زری طلایی، آنچه مانند زر باشد برنگ زر
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی خوراکی است که عبارت است از اینکه نان تنوری نیم پخته را ریزه ریزه کرده با فلفل و زنجبیل و زیره و سیاه دانه نیم کوفته و سبزیهای ریزه کرده در تغاری کنند و سرکه و دوشاب بر بالای آن ریزند و مشت زنند تا خنب خمیر شود و در آفتاب نهند و تا 40 روز هر روز سرکه و دوشاب ریزند و بر هم زنند و رد آفتاب نهند تا بقوام آید. سپس از آن قرصها سازند و خشک کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرینه
تصویر پرینه
فرانسوی میانین پریروزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیرینه
تصویر قیرینه
به رنگ قیر، سیاه، تیره رنگ، برای مثال شبی گیسو فرو هشته به دامن / پلاسین معجر و قیرینه گرزن (منوچهری - ۸۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چرینه
تصویر چرینه
شکمبۀ حیوانات نشخوار کننده، شکمبه، معدۀ حیوانات علف خوار، اشکمبه، اشکنبه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قریحه
تصویر قریحه
استعداد، ادراک و قدرت طبیعی در آفرینش و درک آثار هنری، طبع و ذوق طبیعی در سرودن شعر و نویسندگی، اول هر چیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عرینه
تصویر عرینه
سوراخ مار، کنام شتر، لانه کفتار، لانه گرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرنیه
تصویر قرنیه
قسمتی از پرده صلبیه که در جلو چشم قرار دارد و شفاف است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرصنه
تصویر قرصنه
دزدی دریایی دریازنی
فرهنگ لغت هوشیار
کرسنه ریم یاچرک که برزخم بسته وسخت شده باشد چرک و ریمی که بر روی جراحت بسته و سخت شده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرینا
تصویر قرینا
لوبیا: از گیاهان ژاژک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قریعه
تصویر قریعه
برگزیده خواسته، بهترین جای خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قریطه
تصویر قریطه
سرخس آبی از گیاهان سرخس آبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قریشه
تصویر قریشه
پنیرآب نرفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قریره
تصویر قریره
قریردرفارسی چشم خنک چشم سرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قریحه
تصویر قریحه
ذوق، طبع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قنینه
تصویر قنینه
تنگ می
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیرینه
تصویر قیرینه
زفتینه گژفین سیاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرینه
تصویر کرینه
زن سرود گوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نرینه
تصویر نرینه
نوع مذکر هر حیوان، جنس نر، مقابل مادینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برینه
تصویر برینه
((بِ نَ))
سوراخ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترینه
تصویر ترینه
((تَ نِ))
نوعی خوراک ساخته شده از گندم و شیر که آن را پخته به شکل گلوله در می آورند و خشک کرده برای زمستان نگه می دارند، ترخوانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قریحه
تصویر قریحه
((قَ حَ یا حِ))
طبع، ذوق
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قرنیه
تصویر قرنیه
((قَ یِّ))
لایه شفافی که در جلو چشم قرار دارد و نور را از خود عبور می دهد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قرسنه
تصویر قرسنه
((قَ سَ نَ یا نِ))
کرسنه، چرک و ریمی که بر روی جراحت بسته و سخت شده باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قنینه
تصویر قنینه
((ق نُِ نَ))
شیشه، شیشه شراب، صراحی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نرینه
تصویر نرینه
((نَ نِ))
از جنس نر
فرهنگ فارسی معین
بخشی از پردۀ صلبیه که در جلو چشم قرار دارد و کاملاً شفاف است و نور را به سهولت از خود عبور می دهد
فرهنگ فارسی عمید