جدول جو
جدول جو

معنی قرسنه

قرسنه((قَ سَ نَ یا نِ))
کرسنه، چرک و ریمی که بر روی جراحت بسته و سخت شده باشد
تصویری از قرسنه
تصویر قرسنه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با قرسنه

قرسنه

قرسنه
کرسنه ریم یاچرک که برزخم بسته وسخت شده باشد چرک و ریمی که بر روی جراحت بسته و سخت شده باشد
فرهنگ لغت هوشیار

قرسنه

قرسنه
چرک و ریمی را گویند که بر روی جراحت بسته و سخت شده باشد. (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

گرسنه

گرسنه
انسان یا حیوان که معده اش خالی و محتاج غذا باشد، کنایه از حریص، آزمند
گرسنه
فرهنگ فارسی عمید

قرسعنه

قرسعنه
شش شاخ. یا قرصعنه زرقاه. شقاقل را گویند که ریشه گزر بری است
قرسعنه
فرهنگ لغت هوشیار

قرینه

قرینه
نشانه ای که برای انسان مانند دلیل باشد جهت پی بردن به امری
قرینه
فرهنگ لغت هوشیار

کرسنه

کرسنه
عبری یا آرامی تازی گشته از ریشه سنسکریت گاودانه از گیاهان کرشنه چرک ریم. چرک ریم
فرهنگ لغت هوشیار

گرسنه

گرسنه
آنکه احساس احتیاج بخوردن غذا کند جایع: بس گرسنه خفت و کس ندانست که کیست بس جان بلب آمد که برو کس نگریست. (گلستان)، جمع گرسنگان
فرهنگ لغت هوشیار