پرنده ای شکاری و زردچشم، کوچکتر از باز، رنگش خاکستری تیره، زیر سینه و شکمش سفید با لکه های حنایی، بسیار چالاک و تیزپر که شکارش گنجشک، سار، کبوتر و سایر پرندگان کوچک است، قوش، باشه، سیچغنه، باشق، بازک، واشه، بازکی
پرنده ای شکاری و زردچشم، کوچکتر از باز، رنگش خاکستری تیره، زیر سینه و شکمش سفید با لکه های حنایی، بسیار چالاک و تیزپر که شکارش گنجشک، سار، کبوتر و سایر پرندگان کوچک است، قوش، باشِه، سیچُغَنِه، باشَق، بازَک، واشِه، بازَکی
می. (منتهی الارب). خمر. (اقرب الموارد). اسم است برای آن، یا صفت است که به جای اسم نشیند. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). گویند: اعذب الاسماء الطلاء و الطفها السلاف و اخفّها المدام و اقبحها القرقف و افضلها الراح لاشتقاقها من الروح لملائمتها وامتزاجها بها. (منتهی الارب) ، پرنده ای است کوچک. (اقرب الموارد). رجوع به مادۀ بعد شود
می. (منتهی الارب). خمر. (اقرب الموارد). اسم است برای آن، یا صفت است که به جای اسم نشیند. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). گویند: اعذب الاسماء الطلاء و الطفها السلاف و اخفّها المدام و اقبحها القرقف و افضلها الراح لاشتقاقها من الروح لملائمتها وامتزاجها بها. (منتهی الارب) ، پرنده ای است کوچک. (اقرب الموارد). رجوع به مادۀ بعد شود
حمید بن مالک. وی بعلت آثاری که بچهره داشت به ارقط ملقب گردید و او شاعر اسلامی مجید است و مردی بخیل بود. ابوعبیده گوید: بخیلان عرب چهاراند: حطیئه و حمید ارقط و ابوالاسود الدؤلی و خالد بن صفوان. ارقط راست: قد اغتدی و الصبح محمرّالطّرر واللیل یحدوه تباشیرالسحر و فی توالیه نجوم کالشرر بسحق المیعه میال العذر کأنه یوم الرهان المحتضر و قد بدا أول شخص ینتظر دون اثابی ّ من الخیل زمر ضار غدا ینفض صیبان المطر عن زف ّ ملحاح بعید المنکدر اقنی تظل طیره علی حذر یلذن منه تحت افنان الشجر من صادق الودق طروح بالبصر بعید توهیم الوقاع و النظر کأنما عیناه فی حرفی حجر بین مآق لم تخرق بالابر. و در وصف افعی گوید: منهرت الشدق رقود الضحی سار طمور بالدجنات و تاره تحسبه میتا من طول اطراق و اخبات یسبته الصبح و طوراً له نفخ و نقب فی المغارات. (معجم الادباء یاقوت چ مارگلیوث ج 4 ص 155 و 156)
حمید بن مالک. وی بعلت آثاری که بچهره داشت به ارقط ملقب گردید و او شاعر اسلامی مجید است و مردی بخیل بود. ابوعبیده گوید: بخیلان عرب چهاراند: حطیئه و حمید ارقط و ابوالاسود الدؤلی و خالد بن صفوان. ارقط راست: قد اغتدی و الصُبح محمَرّالطّرر واللیل یحدوه تباشیرالسحر و فی توالیه نجوم کالشرر بسُحق المیعه میال العذر کأنه یوم الرهان المحتضر و قد بدا أول شخص یُنتظر دون اثابی ّ من الخیل زمر ضار غدا ینفض ُ صیبان المطر عن زف ِّ ملحاح بعید المنکدر اقنی تظل طیره علی حذر یلذن منه تحت افنان الشجر من صادق الودق طروح بالبصر بعید توهیم الوقاع و النظر کأنما عیناه فی حرفی حجر بین مآق لم تخرق بالابر. و در وصف افعی گوید: منهرت الشدق رقود الضحی سار طمور بالدجنات و تاره تحسبه میتا من طول اطراق و اخبات یسبته الصبح و طوراً له نفخ و نقب فی المغارات. (معجم الادباء یاقوت چ مارگلیوث ج 4 ص 155 و 156)
دهی از دهستان چری بخش حومه شهرستان قوچان واقع در 43 هزارگزی شمال باختری قوچان. کوهستانی و سردسیر است. سکنۀ آن 56 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، تریاک و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی از دهستان چری بخش حومه شهرستان قوچان واقع در 43 هزارگزی شمال باختری قوچان. کوهستانی و سردسیر است. سکنۀ آن 56 تن. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، تریاک و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
معرب کرته. (منتهی الارب) (آنندراج). قباء ذوطاق واحد، معرب. (اقرب الموارد) : که پاشد از دهن ابر در صدف لؤلؤ که پوشد از اثر باد در چمن قرطق. انوری (از آنندراج). رجوع به قرطه شود
معرب کرته. (منتهی الارب) (آنندراج). قباء ذوطاق واحد، معرب. (اقرب الموارد) : که پاشد از دهن ابر در صدف لؤلؤ که پوشد از اثر باد در چمن قرطق. انوری (از آنندراج). رجوع به قرطه شود
دهی است از دهستان چادگان بخش داران شهرستان فریدن واقع در 20000 گزی جنوب خاور داران و7000 هزارگزی راه داران به سمندگان. موقع جغرافیایی آن کوهستانی، هوای آن معتدل. 271 تن سکنه دارد. محصول آن غلات آبی و دیمی، کتیرا و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی است از دهستان چادگان بخش داران شهرستان فریدن واقع در 20000 گزی جنوب خاور داران و7000 هزارگزی راه داران به سمندگان. موقع جغرافیایی آن کوهستانی، هوای آن معتدل. 271 تن سکنه دارد. محصول آن غلات آبی و دیمی، کتیرا و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
پیسه. (منتهی الأرب). سیاه و سفید. آنکه نقطه های سپید و سیاه دارد. سیاه با خالهای سپید. آنچه بر او نقشهای سیاه سپید باشد. هر سیاهی که در آن نقطه های سپید باشد.
پیسه. (منتهی الأرب). سیاه و سفید. آنکه نقطه های سپید و سیاه دارد. سیاه با خالهای سپید. آنچه بر او نقشهای سیاه سپید باشد. هر سیاهی که در آن نقطه های سپید باشد.
می سرد، آب سرد مرغ چرخ ریسک (این واژه راخاقانی درچکامه مسیحائیه ظورده) محمدمعین این واژه را دگرگشته قرفس که تازی گشته لاتینی است می داند که برابرپارسی آن ابدام (جسم) است می شراب. (قرقف)، خاقانی در قصیده مسیحائیه گوید: سه اقنوم و سه قرقف را ببرهان بگویم مختصر شرح موفا. (خاقانی. عبد 27) درباره این کلمه حدسهای مختلف زده اند که دو وجه زیرا هم آنهاست: الف - مارگیلوث نوشته: احتمال می دهد کلمه ای که خاقانی استعمال کرده محرف کلمه یونانی باشد (نظیر فیلقوس) که نویسندگان نصاری آنرا به معنی متن کتاب مقدس بکار می بردند... محتمل است منظور از سه متنی که خاقانی در تایید عقیده تثلیث می خواست شرح کند رساله اول قدیس یوحنا بندهای 8 7 6 باشد، مینورسکی این تعبیر را عالی می داند. ب - تعبیر فوق هر چند نیکوست اما کاملا با سه اقنوم مذکور در بیت وفق نمی دهد. و در صورت صحت نسخه اصل ظاهرا فرقف باید باشد، نگارنده احتمال می دهد که این کلمه محرف قرفس (بمعنی جسم جسد) است که بغلط قرقس شده و در کتابت قرقس به فرقف تحریف گردیده. در صورت صحت این حدس سه قرفس سه تجسم و سه مظهر است (وجود علم حیات) برای سه اقنوم که عبارتند از: اب و ابن و روح القدس
می سرد، آب سرد مرغ چرخ ریسک (این واژه راخاقانی درچکامه مسیحائیه ظورده) محمدمعین این واژه را دگرگشته قرفس که تازی گشته لاتینی است می داند که برابرپارسی آن ابدام (جسم) است می شراب. (قرقف)، خاقانی در قصیده مسیحائیه گوید: سه اقنوم و سه قرقف را ببرهان بگویم مختصر شرح موفا. (خاقانی. عبد 27) درباره این کلمه حدسهای مختلف زده اند که دو وجه زیرا هم آنهاست: الف - مارگیلوث نوشته: احتمال می دهد کلمه ای که خاقانی استعمال کرده محرف کلمه یونانی باشد (نظیر فیلقوس) که نویسندگان نصاری آنرا به معنی متن کتاب مقدس بکار می بردند... محتمل است منظور از سه متنی که خاقانی در تایید عقیده تثلیث می خواست شرح کند رساله اول قدیس یوحنا بندهای 8 7 6 باشد، مینورسکی این تعبیر را عالی می داند. ب - تعبیر فوق هر چند نیکوست اما کاملا با سه اقنوم مذکور در بیت وفق نمی دهد. و در صورت صحت نسخه اصل ظاهرا فرقف باید باشد، نگارنده احتمال می دهد که این کلمه محرف قرفس (بمعنی جسم جسد) است که بغلط قرقس شده و در کتابت قرقس به فرقف تحریف گردیده. در صورت صحت این حدس سه قرفس سه تجسم و سه مظهر است (وجود علم حیات) برای سه اقنوم که عبارتند از: اب و ابن و روح القدس
ترکی واشک (گویش مازندراین) قرغوی از پرندگان پرنده ایست شکاری از دسته بازها که جثه اش از باز معمولی (قوش) کوچکتر است و پرهای پشتش قهوه یی و پرهای شکمش روشن و مایل بخاکستری است و رنگ پرهای دمش متناوبا قهوه یی روشن و سیر خاکستری است. در حدود 40 گونه از این پرنده شکاری ناشناخته شده که در سراسر کره زمین زندگی می کنند. قرقی با وجود کوچکی جثه بسیار تیزپر و چابک است. چون مرتبا بجوجه دیگر پرندگان یا تخم آنها حمله می کنند و همچنین آفت پرندگان کوچک از قبیل گنجشک و کبوتر است جزو پرندگان مضر و زیان آور محسوب می شود و بهمین جهت بمنظور حفظ نسل پرندگان مفید این پرنده را شکار می کنند
ترکی واشک (گویش مازندراین) قرغوی از پرندگان پرنده ایست شکاری از دسته بازها که جثه اش از باز معمولی (قوش) کوچکتر است و پرهای پشتش قهوه یی و پرهای شکمش روشن و مایل بخاکستری است و رنگ پرهای دمش متناوبا قهوه یی روشن و سیر خاکستری است. در حدود 40 گونه از این پرنده شکاری ناشناخته شده که در سراسر کره زمین زندگی می کنند. قرقی با وجود کوچکی جثه بسیار تیزپر و چابک است. چون مرتبا بجوجه دیگر پرندگان یا تخم آنها حمله می کنند و همچنین آفت پرندگان کوچک از قبیل گنجشک و کبوتر است جزو پرندگان مضر و زیان آور محسوب می شود و بهمین جهت بمنظور حفظ نسل پرندگان مفید این پرنده را شکار می کنند