معنی قرطق قرطق (قُ طَ) معرب کرته. (منتهی الارب) (آنندراج). قباء ذوطاق واحد، معرب. (اقرب الموارد) : که پاشد از دهن ابر در صدف لؤلؤ که پوشد از اثر باد در چمن قرطق. انوری (از آنندراج). رجوع به قرطه شود لغت نامه دهخدا