جدول جو
جدول جو

معنی قرشی - جستجوی لغت در جدول جو

قرشی
(قَ)
نخشب. شهری به ترکستان. (برهان قاطع: ماه نخشب). نام شهر نسف (نخشب) است. (حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
قرشی
(قُ رَ شی ی)
منسوب به قبیلۀ قریش:
تا اصل مردم علوی باشد از علی
تا تخم احمد قرشی باشد از قصی.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
قرشی
ازدوده (قریش) منسوب به قریش از قبیله قریش
تصویری از قرشی
تصویر قرشی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قشری
تصویر قشری
کسی که به ظاهر احکام دین توجه دارد، به باطن امر توجه نمی کند و تاویل و قیاس را در امر دین روا نمی دارد، بدون دقت و تامل، سطحی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قریش
تصویر قریش
صد و ششمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۴ آیه، ایلاف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قرتی
تصویر قرتی
ویژگی کسی که بیش از حد به ظاهر خود می رسد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قرشت
تصویر قرشت
ششمین گروه از مجموعۀ کلمات مصنوعی حروف ابجد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قرلی
تصویر قرلی
پرندهای کوچک، آبزی و ماهی خوار از راستۀ سبک بالان
فرهنگ فارسی عمید
(قُ رَ شی یَ)
نسبت مؤنث است به قریش که نام طائفه یا مردی است. (معجم البلدان). رجوع به قریش و قریشی شود
لغت نامه دهخدا
(قُ رَ شی یَ)
نوعی از اظفارالطیب
لغت نامه دهخدا
(قَ)
دهی است در سواحل حمص، و آن دورترین و آخرین توابع آن است و در کنار حلب و انطاکیه قرار گرفته، و بعضی از سرشناسان آن ده در حلب به سر میبرند و به آنان بنوقرشی میگویند و مردم گمان میبرند که از طایفۀ قریشند. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
ترکی زینه دار، زینه پوش (زینه جنگ افزار) رئیس جبه خانه، جبه پوش سلاحدار مسلح
فرهنگ لغت هوشیار
نادرست نویسی غرتی پارسی است مردی که تمام هم خود را مصروف صورت ظاهر و لباس کند ژیگولو
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به قشر مربوط به قشر پوستی، کسی که فقط به ظاهر احکام دین توجه دارد و از باطن آنها غافل است: ملای قشری، جمع قشریون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرطی
تصویر قرطی
جلف، لوس، دشنامی است پسران و مردان جوان را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قریشی
تصویر قریشی
وابسته به قریش منسوب به قریش از قبیله قریش قرشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قریش
تصویر قریش
نام قبیله ایست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قروی
تصویر قروی
از ریشه سریانی روستایی ده نشین
فرهنگ لغت هوشیار
ششمین پیکرازپیکرهای هشتگانه وات ها ق ر ش ت ششمین صورت از صور هشتگانه حروف جمل شامل: ق ر ش ت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرنی
تصویر قرنی
قره نی بنگرید به قره نی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قرفی
تصویر قرفی
سرخرنگ آدمی سرخروی
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی واشک (گویش مازندراین) قرغوی از پرندگان پرنده ایست شکاری از دسته بازها که جثه اش از باز معمولی (قوش) کوچکتر است و پرهای پشتش قهوه یی و پرهای شکمش روشن و مایل بخاکستری است و رنگ پرهای دمش متناوبا قهوه یی روشن و سیر خاکستری است. در حدود 40 گونه از این پرنده شکاری ناشناخته شده که در سراسر کره زمین زندگی می کنند. قرقی با وجود کوچکی جثه بسیار تیزپر و چابک است. چون مرتبا بجوجه دیگر پرندگان یا تخم آنها حمله می کنند و همچنین آفت پرندگان کوچک از قبیل گنجشک و کبوتر است جزو پرندگان مضر و زیان آور محسوب می شود و بهمین جهت بمنظور حفظ نسل پرندگان مفید این پرنده را شکار می کنند
فرهنگ لغت هوشیار
غاوند از پرندگان پرنده ایست کوچک و ماهیخوار از راسته سبکبالان که در حواشی رودخانه ها و مردابها می زیند. پنجه هایش مانند مرغابی جهت شنا در آب بوسیله مرغابی جهت شنا در آب بوسیله پرده ای بهم مربوط است. جثه این پرنده باندازه یک سار است و پروازش سریع می باشد و دارای منقاری طویل و محکم است. پرهای پشتش آبی و پرهای زیر شکمش سفید و قرمز است. در هوا بر روی رودخانه ها پرواز می کند و بمحض دیدن ماهی کوچک بسرعت فرود می آید و آن را شکار می کند. در حدود 90 گونه از این پرنده شناخته شده که همه متعلق به نواحی گرم اروپا و آسیا و افریقا هستند ابوالرقص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاشی
تصویر قاشی
پشیز، هیچکازه، پوست بازکننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عرشی
تصویر عرشی
منسوب به عرش، آسمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرشی
تصویر طرشی
پارسی تازی گشته ترشی (در لاروس هندی معرب آمده است)
فرهنگ لغت هوشیار
کیفیت چیز ترش حموضت، کلیه مواد غذایی که مزه ترش دارند و مقداری از اسید های مختلف در ترکیبشان وجود دارد. ترشیها را بعنوان چاشنی غذا بکار میبرند، اسید، جمع ترشیها. ترشیجات
فرهنگ لغت هوشیار
معنوی منسوب به آرش پهلوان: تیر آرشی تیری سخت دور پرتاب، منسوب به آرش سلسله اشکانی: ازو تخمه آرشی خوار شد (فردوسی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درشی
تصویر درشی
نوعی خیار باریک و دراز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترشی
تصویر ترشی
((تُ))
کلیه مواد غذایی که مزه ترش دارند و مقداری از اسیدهای مختلف در ترکیبشان وجود دارد، ترشی ها را به عنوان چاشنی غذا به کار می برند
ترشی انداختن: کنایه از بلا استفاده و عاطل گذاشتن
فرهنگ فارسی معین
((قِ رِ))
پرنده ای است کوچک و ماهی خوار از راسته سبکبالان که در حواشی رودخانه ها و مرداب ها می زید. پنجه هایش مانند پنجه مرغابی جهت شنا در آب به وسیله پرده ای به هم مربوط است. در حدود 90 گونه از این پرنده شناخته شده که همه متعلق به نواحی گرم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قرقی
تصویر قرقی
((قِ))
باز، پرنده شکاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قرشت
تصویر قرشت
((قَ رَ شَ))
ششمین صورت از صور هشتگانه حروف جمل. شامل، ق ر ش ت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قرچی
تصویر قرچی
((قُ))
رئیس جبه خانه، جبه پوش، سلاحدار، مسلح
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قرتی
تصویر قرتی
((قِ))
جلف، سبک، غرتی
فرهنگ فارسی معین