- قبایح
- قبیحه ها، قبیح ها، زشت ها، ناپسندها، جمع واژۀ قبیحه
معنی قبایح - جستجوی لغت در جدول جو
- قبایح
- جمع قبیحه
- قبایح ((یِ))
- جمع قبیحه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تیره ها
جمع ذبیحه سر بریده ها بسمل کرده ها
قریحه ها، استعدادها، ادراک و قدرت طبیعی در آفرینش و درک آثار هنری، طبع و ذوق طبیعی در سرودن شعر و نویسندگی، اول چیزها، جمع واژۀ قریحه
قبیله ها، گروهی از مردم دارای نژاد، سنن، دین و فرهنگ مشترک، گروهی از فرزندان یک پدر، جمع واژۀ قبیله
قبایح در فارسی، جمع قبیحه، زشت ها زشتی ها جمع قبیحه
منسوب به قبا از مردم قبا قباوی
جمع قبیله، دودمانها، قبیله ها، گروهها
طبیعت طبع، ادراک اندر یافت، طبع شعر و نویسندگی: تا کسوتی زیبنده از دست باف قریحه خویش درو پوشم، جمع قرایح (قرائح) قریحه خراشیدن، بقریحه خود فشار آوردن: متکلفی خاطر رنجانیده است و قریحت خراشیده
قبا
زشت گردیدن، جمع قبیح، زشت ها زشتان جمع قبیح و قبیحه
ناپسند و زشت
زشت، ناپسند