جدول جو
جدول جو

معنی ذبایح

ذبایح((ذَ یِ))
جمع ذبیحه، سر بریده ها، بسمل کرده ها
تصویری از ذبایح
تصویر ذبایح
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با ذبایح

ذبایح

ذبایح
ذبیحه. (دهار) ، ذبایح ِ جن، ذبیحه ها که عرب گاه ساختن خانه یا حفرچاهی میکردند تا بنا یا چاه از ضرر جن ایمن ماند
لغت نامه دهخدا

ذرایح

ذرایح
جمع ذراح و ذروح. نوعی حشره بالدار برنگ آبی یا سبز. این حشره دارای دو شاخک شش دست و پا و مفاصل متعدد است و سم شدیدی دارد آلو کلو. توضیح: مفرد آن کمتر استعمال میشود و جمع متداول است
فرهنگ لغت هوشیار

قبایح

قبایح
قبیحه ها، قبیح ها، زشت ها، ناپسندها، جمعِ واژۀ قبیحه
قبایح
فرهنگ فارسی عمید