معنی قبیح - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با قبیح
قبیح
- قبیح
- بد، خبیث، رکیک، زشت، سخیف، سوء، کریه، مستهجن، مکروه، ناپسند، نامستحسن، ننگین
متضاد: مستحسن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
ذبیح
- ذبیح
- مذبوح گلو بریده، چارپایی که قربان کنند چاروای کشتنی. نای بریده، یشتاری یزش کرپان
فرهنگ لغت هوشیار