قاطع. برنده. بندکننده. برکننده: هو (الحصرم) عاقل للبطن و قامع للمره و الدم. (ابن بیطار). رب الحصرم قامع للدم و الصفراء. (ابن بیطار)، شکننده. (آنندراج) (غیاث اللغات). خوارگرداننده. (آنندراج) (غیاث اللغات). کوبنده. (آنندراج) : ادیان به علی راست شد ابدان به تو زیراک تو نافع مؤمن شدی او قامع کفار. سنائی. ملک الملک کشور پنجم قامع اوج اختر پنجم. خاقانی. ، اسب که یکی از زانوهای آن ورم کرده باشد. (آنندراج) (ناظم الاطباء)
قاطع. برنده. بندکننده. برکننده: هو (الحصرم) عاقل للبطن و قامع للمره و الدم. (ابن بیطار). رب الحصرم قامع للدم و الصفراء. (ابن بیطار)، شکننده. (آنندراج) (غیاث اللغات). خوارگرداننده. (آنندراج) (غیاث اللغات). کوبنده. (آنندراج) : ادیان به علی راست شد ابدان به تو زیراک تو نافع مؤمن شدی او قامع کفار. سنائی. ملک الملک کشور پنجم قامع اوج اختر پنجم. خاقانی. ، اسب که یکی از زانوهای آن ورم کرده باشد. (آنندراج) (ناظم الاطباء)
قد، بلندی تنۀ آدمی، اندام اذان خفیف و کلماتی که در آغاز نماز می گویند، اقامه قامت بستن (زدن، گفتن): به نماز ایستادن، قد قامت الصلوه گفتن قامت کردن: به نماز ایستادن، قد قامت الصلوه گفتن، قامت بستن، برای مثال بر در مسجد گذاری کن که پیش قامتت / در نماز آیند آن ها یی که قامت می کنند (اوحدی - ۲۰۹)
قد، بلندی تنۀ آدمی، اندام اذان خفیف و کلماتی که در آغاز نماز می گویند، اقامه قامت بستن (زدن، گفتن): به نماز ایستادن، قد قامت الصلوه گفتن قامت کردن: به نماز ایستادن، قد قامت الصلوه گفتن، قامت بستن، برای مِثال بر در مسجد گذاری کن که پیش قامتت / در نماز آیند آن ها یی که قامت می کنند (اوحدی - ۲۰۹)