- قاصدی
- نامه رسان
معنی قاصدی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بلخچی (قلیائی)
مونث قاصد
دندان شیر از گیاهان گل قاصد
عمدا، قصدا، از روی عمد و قصد، از روی عمد عمدا قصدا عاملا
دور شونده، بنهایت رسنده
آهنگ کننده، قصد کننده
دورشونده، به نهایت رسنده
قصد کننده، آهنگ کننده
کسی که نامه های مردم را از شهری به شهر دیگر می برد، پیک، نامه بر، غلام پست، چاپار، اسکدار، چپر، برید، مأمور پست، نامه رسان
کسی که نامه های مردم را از شهری به شهر دیگر می برد، پیک، نامه بر، غلام پست، چاپار، اسکدار، چپر، برید، مأمور پست، نامه رسان
دور، چیزی که در دسترس ما نیست یا فاصلۀ بسیار زمانی یا مکانی دارد، راهی که پیمودن آن وقت زیادی می بردبرای مثال خجسته مجلس او را سران اهل سخن / سزد که مدح سرایند قاصی و دانی (سوزنی - لغتنامه - قاصی)