جدول جو
جدول جو

معنی قاصدی - جستجوی لغت در جدول جو

قاصدی
نامه رسان
تصویری از قاصدی
تصویر قاصدی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از قاعدی
تصویر قاعدی
بلخچی (قلیائی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاصده
تصویر قاصده
مونث قاصد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاصدک
تصویر قاصدک
دندان شیر از گیاهان گل قاصد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاصدا
تصویر قاصدا
عمدا، قصدا، از روی عمد و قصد، از روی عمد عمدا قصدا عاملا
فرهنگ لغت هوشیار
((ص دَ))
نوعی گیاه علفی چتر مانند که میوه های آن را باد به آسانی به هر سوی برد، گل قاصد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قاصی
تصویر قاصی
دور شونده، بنهایت رسنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاصد
تصویر قاصد
آهنگ کننده، قصد کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قاصی
تصویر قاصی
دورشونده، به نهایت رسنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قاصد
تصویر قاصد
((ص))
قصدکننده، پیک پیاده که نامه یا پیغامی را به مقصد دوری می برد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از قاصد
تصویر قاصد
قصد کننده، آهنگ کننده
کسی که نامه های مردم را از شهری به شهر دیگر می برد، پیک، نامه بر، غلام پست، چاپار، اسکدار، چپر، برید، مأمور پست، نامه رسان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قاصی
تصویر قاصی
دور، چیزی که در دسترس ما نیست یا فاصلۀ بسیار زمانی یا مکانی دارد، راهی که پیمودن آن وقت زیادی می بردبرای مثال خجسته مجلس او را سران اهل سخن / سزد که مدح سرایند قاصی و دانی (سوزنی - لغتنامه - قاصی)
فرهنگ فارسی عمید