- قادس
- کشتی، گزیرکی است در اندلس
معنی قادس - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
منسوب به قادسیه
توانا، توانمند، نیرومند
ششم
زمین بیکار، جانشانه، درشت
پاکتر، مقدستر
باقدرت، توانا، نیرومند
مقدس تر، منزه تر، پاک تر، پاکیزه تر، عنوانی احترام آمیز برای بزرگان
آینده، مسافری که از سفر برگردد، پیشرو
کسی که دیگری را سرزنش کند، سرزنش کننده، بدگویی کننده
سگ آبی، حیوانی پستاندار از راستۀ جوندگان با سر گرد، گوشهای کوچک، پاهای پرده دار، دم پهن پوست لطیف و موهای خرمایی که در آب به خوبی شنا می کند و در کنار رودخانه ها به طور دسته جمعی خانه های محکم دو طبقه برای خود می سازند، در زیر شکمش غده ای معروف به جند بیدستر یا خایۀ سگ آبی قرار دارد که در طب قدیم به کار می رفت، ویدستر، هزد، سمور آبی، بیدست، سگ لاب، بادستر، بیدستر، سقلاب
یونانی تازی گشته ماهی روغنی
توانا، با قدرت، مقتدر، نامی از نامهای خدایتعالی
سرزنش کننده، بدگویی کننده
آب فسرده یخ، زمهریر
جمع قائد، لشکر کشان جمع قائد (قاید)
تگاو آسیاب، دول (دلو)
باز گردنده، سال آینده، پیشرو آینده، مسافری که از سفر باز آید، پیشرو، جمع قدم و قدام
آتشجوی، درخشان آتشخواره سوزنده درخشان: شهاب قابس
هراشنده (کسی که قی کند)
استوار، بزرگ نژاد بلند پایه: مرد، سنگ آب بهر سنگ آب بر، غوزه سیم از زیور ها
پارسی تازی گشته کندز سگ آبی پارسی است کندش اشنان از گیاهان اشنان، قندز
ششم، ششمین
آتش خواه، آتش خوار
قائدها، جلودارها، پیشواها، سردارها، فرمانده سپاه ها، جمع واژۀ قائد
Capable
capaz
fähig