- قابس
- آتشجوی، درخشان آتشخواره سوزنده درخشان: شهاب قابس
معنی قابس - جستجوی لغت در جدول جو
- قابس
- آتش خواه، آتش خوار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
منسوب به فابس از مردم قابس
در خور، درخور
حبس کننده، محبوس
شیر بیشه
دیگرگون شدن، نرم شدن
حبس کننده، بازدارنده، آنکه یا آنچه کسی را از امری باز می دارد، ناهی، وازع، زاجر، معوّق، مناع، رادع
دارویی که باعث ایجاد خشکی در روده ها و رفع اسهال می شود، گیرنده، درمشت گیرنده، تنگ کننده، درهم کشنده
ترشروی، شیر جانور
فاباس یونانی تازی گشته باسمر (باقلا) از گیاهان باقلا
فرا ویزک، جوجه دار مرغانه جوجه دار
مرد نیکوروی خوشرنگ
فرصت، قوت، توانائی، طاقت
آب فسرده یخ، زمهریر
کشتی، گزیرکی است در اندلس
پذیرا، قبول کننده، مستعد، قبول، پذیرا
تاسه زده
بیرون کشنده، درآورنده، قابض روح
هراشنده (کسی که قی کند)
پوسید جامه پوش پوشنده (جامه) جامه پوشیده
خشک، خشکی کننده
((بِ))
فرهنگ فارسی معین
پذیرنده، قبول کننده، لایق، سزاوار، باتجربه، کارآزموده، بسیار، زیاد، آتیه، آینده، مقابل ماضی، ضامن، جزء پیشین بعضی از کلمه های مرکب به معنی «شایسته، درخور، مناسب»، قابل اعتماد، قابل اعتنا، جزء
خشک، سفت و سخت
قبول کننده، پذیرنده، دارای امکان برای قبول امری یا حالتی مثلاً قابل اجرا، قابل قبول، سزاوار، شایسته
قابل ارتجاع: هر شیئ که پس از خم کردن یا فشار دادن آن به حالت اول برگردد
قابل ارتجاع: هر شیئ که پس از خم کردن یا فشار دادن آن به حالت اول برگردد
اخمو، کسی که اخم کند و چین بر ابرو انداخته و روی خود را درهم بکشد، عبّاس، گره پیشانی، ترش روی، بداخم، اخم رو، سخت رو، بداغر، دژبرو، تندرو، تیموک، زوش، متربّد، روترش، ترش رو، عبوس
Gripping
agarrando
ergreifend
chwytający