جدول جو
جدول جو

معنی فیوضات - جستجوی لغت در جدول جو

فیوضات(فُ)
جمع واژۀ فیوض. جج فیض، برخلاف لزوم. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
فیوضات
شارش ها، دهش ها ،جمع فیوض، جمع الجمع فیض، بر خلاف لزوم
تصویری از فیوضات
تصویر فیوضات
فرهنگ لغت هوشیار
فیوضات((فُ))
جمع فیوض. جج فیض
تصویری از فیوضات
تصویر فیوضات
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ویوات
تصویر ویوات
(دخترانه)
گل بنفشه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فلوات
تصویر فلوات
فلات ها، بیابان ها، جمع واژۀ فلات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فیضان
تصویر فیضان
فراوان شدن آب و روان گشتن آن، فروریختن آب از ظرفی یا از جایی از کثرت آن، لبریز شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فتوحات
تصویر فتوحات
پیروزی ها، کشورگشایی ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیوتات
تصویر بیوتات
بیت ها، خانه ها، اتاق ها، جمع واژۀ بیت
فرهنگ فارسی عمید
جمع واژۀ ریاضت، ریاضتها، رنجها، تعبها، (از ناظم الاطباء)، ورزشها، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
جمع واژۀ بیوت. جج بیت. (از منتهی الارب). رجوع به بیت شود، خاندانهای بزرگ. نجبا، یقال: هو من اهل البیوتات، او از خاندانی بزرگ است. (مهذب الاسماء) : پس دو سال بملک اندربنشست (بهرام گور) و خواستۀ پدر بدرویشان داد... شکرانۀ خدای را که فتح خاقان بکرد و اهل بیوتات را وکسانی که ایشان را نعمتها بوده است و بازبستده است، آنها را خواسته بسیار داد. (ترجمه طبری بلعمی). اول اهل بیوتات. (تاریخ قم ص 178). و نیز رجوع به الجماهر ص 11 شود، (اصطلاح نجوم) تقسیمات منطقهالبروج. رجوع به بیوت شود: حکما و اهل نجوم را مثال داد تا طالع مسقط نطفه و محط رأس و کیفیت اشکال افلاک و کمیت حرکات سیارات و ماهیت اسباب و اوتاد ارباب و بیوتات و تسدیسات وتثلیثات و مقارنه ومقابلۀ کواکب بر طریق ایقان و اتقان معلوم کردند. (سندبادنامه ص 42) ، خانه ها و عمارات دولتی. عمارات دولتی و ادارات دولت. (ناظم الاطباء) ، ابنیۀ خاصۀ پادشاه. (یادداشت مؤلف). رجوع به بیوتات سلطنتی و تذکرهالملوک و شرح آن شود.
- ادارۀ بیوتات، ادارۀ حفظ و تعمیر ابنیۀ سلطنتی یا عمومی. (یادداشت مؤلف).
- بیوتات سلطنتی، در دوران صفویه، کارگاههایی که ضروریات و حوایج دستگاه سلطنتی را تدارک و تهیه مینمود. بسیاری از این بیوتات مربوط به امور خانه بود، همچون مطبخ خانه و ایاغی خانه و اصطبل و خیاطخانه، و بعضی از نوع کارخانه های دولتی امروز بود مانند شعرباف خانه و ضرابخانه و قورخانه. متصدی و مسئول ادارۀ بیوتات سلطنتی را که گاه تعداد آن به 32 میرسید ناظر بیوتات میگفتند. (دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(فُ)
شهرهایی که به جنگ گشوده شود. (از اقرب الموارد) ، جمع واژۀ فتوح. رجوع به فتوح شود
لغت نامه دهخدا
(فُ)
جمع واژۀ فضول. (فرهنگ فارسی معین). بصورت جمع به معنی نجاست و مواد زائد به کار میرود
لغت نامه دهخدا
(فَ)
کار مشترک میان قوم، یا کار که در آن قوم مختلف باشند و یکی به حق دیگری تصرف کند. (منتهی الارب) : امرهم فیضوضاء بینهم، یعنی مختلف اند در آن و تصرف میکند هر واحد چیزی که مر دیگری راست. (منتهی الارب). رجوع به فوضوضاء شود
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ تیول، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ وَ)
جمع واژۀ مفاوضه. گفتگوها. مذاکرات: صاحب کافی بعد از آن مفاوضات بر مراعات تاش و حفظ مصالح و مناجح او اقبال کرد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 99). و رجوع به مفاوضه و مفاوضت و مفاوضه شود، مکتوبات که اعلی به ادنی نوشته باشد. مراسلات مکتوباتی که به مساوی نوشته شود. (غیاث) (آنندراج). و رجوع به مفاوضه (معنی آخر) شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ مفروضه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مأخوذ از تازی، اوامر خداوندی. (ناظم الاطباء) ، فرض شده ها. و رجوع به مفروض شود
لغت نامه دهخدا
(حَ یَ وَ)
جمع واژۀ حیوان. (اقرب الموارد). حیوانات. رجوع به حیوان شود
لغت نامه دهخدا
جمع روضه، بوستانها سبزه زارها رواد، سوک گفت: روضه بر گرفته از نوشتاری به نام بوستان کشتگان روضه الشهدا باغ گلزار جمع ریاض روضات. یا روضه باغ رفیع بهشت، قبر گور. یا روضه ترکیب قالب مردم جسم آدم. یا روضه حور بهشت. یا روضه دوزخ باز شمشیر آبدار. یا روضه رضوان بهشت. یا روضه فیروزه رنگ آسمان. خطبه ای که در مراسم عزاداری بالای منبر خوانند و آن شامل حمد خدا و درود بر پیغمبر اسلام و ائمه اطهار و مسایل دینی و اخلاقی و شرح بخشی از وقایع کربلاست. توضیح: این کلمه از نام) روضه الشهدا (ماخوذ است، مجالسی که در آن روضه منعقد است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فنوات
تصویر فنوات
جمع فناه، سگ انگور ها گاو کشتها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قبوضات
تصویر قبوضات
جمع قبوض، جمع الجمع قبض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عیوبات
تصویر عیوبات
جمع عیوب، جمع الجمع عیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فیوحات
تصویر فیوحات
جمع فیوح، جمع فیح، دمیدن بو های خوش ارزانی های بهار فراخی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میوجات
تصویر میوجات
رمن نادرست میوه ها جمع میوه. بسیارعربی وآن جمع غلطی است: (اصل ماده آن (شوکولات) خستوی کاکااو است که نوعی از میوجات ینگی دنیای مرکزی میباشد. {توضیح نوشتن کلمه بصورت میوه جات نیز غلط فاحش دیگری است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفروضات
تصویر مفروضات
جمع مفروضه، بایا ها، انگاشتگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفاوضات
تصویر مفاوضات
گفتگوها، مذاکرات
فرهنگ لغت هوشیار
جمع قید، بندها نیوندها، جمع قیود، جمع قید، بندها بندهای دست و پاگیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قروضات
تصویر قروضات
ساخته فارسی گویان بدهی ها جمع قروض برخلاف لزوم
فرهنگ لغت هوشیار
جمع بیوت، خانه ها جمع بیوت جمع ال، جمع بیت خانه ها اطاقها. یا اداره بیوتات. اداره ای که کارهای مربوط بساختمانها و اموال سلطنتی را بعهده دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فضولات
تصویر فضولات
جمع فضول، آدمی تراو ها آخال جمع فضول آخال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فتوحات
تصویر فتوحات
شهرهایی که بجنگ گشوده شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفویضات
تصویر تفویضات
جمع تفویض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فتوحات
تصویر فتوحات
جمع فتوح، پیروزی ها، فتح ها، شهرهایی که با جنگ تصرف شده است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فضولات
تصویر فضولات
((فُ))
جمع فضول
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیوتات
تصویر بیوتات
((بُ))
خانه ها، اتاق ها
فرهنگ فارسی معین
براز، نجاست، پس مانده ها، زواید
فرهنگ واژه مترادف متضاد