جَمعِ واژۀ بیوت. جج ِ بیت. (از منتهی الارب). رجوع به بیت شود، خاندانهای بزرگ. نجبا، یقال: هو من اهل البیوتات، او از خاندانی بزرگ است. (مهذب الاسماء) : پس دو سال بملک اندربنشست (بهرام گور) و خواستۀ پدر بدرویشان داد... شکرانۀ خدای را که فتح خاقان بکرد و اهل بیوتات را وکسانی که ایشان را نعمتها بوده است و بازبستده است، آنها را خواسته بسیار داد. (ترجمه طبری بلعمی). اول اهل بیوتات. (تاریخ قم ص 178). و نیز رجوع به الجماهر ص 11 شود، (اصطلاح نجوم) تقسیمات منطقهالبروج. رجوع به بیوت شود: حکما و اهل نجوم را مثال داد تا طالع مسقط نطفه و محط رأس و کیفیت اشکال افلاک و کمیت حرکات سیارات و ماهیت اسباب و اوتاد ارباب و بیوتات و تسدیسات وتثلیثات و مقارنه ومقابلۀ کواکب بر طریق ایقان و اتقان معلوم کردند. (سندبادنامه ص 42) ، خانه ها و عمارات دولتی. عمارات دولتی و ادارات دولت. (ناظم الاطباء) ، ابنیۀ خاصۀ پادشاه. (یادداشت مؤلف). رجوع به بیوتات سلطنتی و تذکرهالملوک و شرح آن شود. - ادارۀ بیوتات، ادارۀ حفظ و تعمیر ابنیۀ سلطنتی یا عمومی. (یادداشت مؤلف). - بیوتات سلطنتی، در دوران صفویه، کارگاههایی که ضروریات و حوایج دستگاه سلطنتی را تدارک و تهیه مینمود. بسیاری از این بیوتات مربوط به امور خانه بود، همچون مطبخ خانه و ایاغی خانه و اصطبل و خیاطخانه، و بعضی از نوع کارخانه های دولتی امروز بود مانند شعرباف خانه و ضرابخانه و قورخانه. متصدی و مسئول ادارۀ بیوتات سلطنتی را که گاه تعداد آن به 32 میرسید ناظر بیوتات میگفتند. (دائره المعارف فارسی)
حساب مخارج اهل خانه و نیز مخارج بازار، و گفته اند این لفظ مأخوذ از بیوتات تازی میباشد، (ناظم الاطباء)، بوتات نویسی غلط است و صحیح، بیوتات نویسی است و این، جمع بیوت است و بیوت، جمع بیت است که بمعنی خانه باشد، (غیاث اللغات) (آنندراج)
جمع بقول، گیاهدانه ها خشک افزار جمع بقول دانه گیاهانی از قبیل نخود و لوبیا و باقلا و عدس و ماش و غیره که از غذاهای مهم انسان است. بقولات علاوه برمواد نشاسته یی حاوی مقادیر بسیار مواد پروتیدی هستند. معمولا در فارسی بقولات را مرادف با حبوبات استعمال میکنند