جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با فضولات

فضولات

فضولات
جَمعِ واژۀ فضول. (فرهنگ فارسی معین). بصورت جمع به معنی نجاست و مواد زائد به کار میرود
لغت نامه دهخدا

فضلات

فضلات
فضله ها، سرگینهای جانوران، زیادی ها، اضافی ها، باقی مانده چیزها، بازمانده ها، جمعِ واژۀ فضله
فضلات
فرهنگ فارسی عمید

فضلات

فضلات
جمع فضله، مانده ها سرگین ها پلیدی ها یکبار فضل، باقی مانده چیزی بقیه بازمانده، جمع فضلات فضال، سرگین پلیدی غایط
فرهنگ لغت هوشیار

فضلات

فضلات
جَمعِ واژۀ فضله. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به فضله شود
لغت نامه دهخدا