معنی فیوضات - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با فیوضات
فیوضات
- فیوضات
- شارش ها، دهش ها ،جمع فیوض، جمع الجمع فیض، بر خلاف لزوم
فرهنگ لغت هوشیار
فیوضات
- فیوضات
- جَمعِ واژۀ فیوض. جج ِ فیض، برخلاف لزوم. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
فیوحات
- فیوحات
- جمع فیوح، جمع فیح، دمیدن بو های خوش ارزانی های بهار فراخی ها
فرهنگ لغت هوشیار
بیوتات
- بیوتات
- جمع بیوت، خانه ها جمع بیوت جمع ال، جمع بیت خانه ها اطاقها. یا اداره بیوتات. اداره ای که کارهای مربوط بساختمانها و اموال سلطنتی را بعهده دارد
فرهنگ لغت هوشیار