جدول جو
جدول جو

معنی فویت - جستجوی لغت در جدول جو

فویت
(فُ وَ)
یگانه در رای و دانش خود. (منتهی الارب). منفرد به رای خود که مشاورت نکند. برای مذکر و مؤنث به همین صیغه استعمال شود. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
فویت
خود رای سر خود
تصویری از فویت
تصویر فویت
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رویت
تصویر رویت
فکر کردن و تامل نمودن در کارها، تفکر، تامل، بررسی، مقابل بدیهه، در علوم ادبی سرودن شعر با اندیشه و تامل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دویت
تصویر دویت
دوات، ظرف کوچکی که در آن مرکب یا جوهر می ریزند برای نوشتن، مرکب دان، دویت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طویت
تصویر طویت
نیت، ضمیر، خاطر، اندیشه، باطن شخص، راز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سویت
تصویر سویت
سوئیت، آپارتمان کوچک و مجهز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فورت
تصویر فورت
جوشش، حدت، شدت خشم یا گرما
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هویت
تصویر هویت
آنچه از نام، نام خانوادگی، نام پدر و ویژگی های دیگر که شخص بدان ها شناخته می شود، حقیقت شیء یا شخص که مشتمل بر صفات جوهری او باشد، شخصیت، ذات، هستی، وجود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فوات
تصویر فوات
درگذشتن، فوت، نیست شدن، گذشتن وقت کاری
فرهنگ فارسی عمید
(شُ دَ)
مأخوذ از کفو عربی، هم شأنی. هم رتبگی. (یادداشت مؤلف) :
مادر شهزاده گفت از نقص عقل
شرط کفویت بود در عقل و نقل.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(تَ بَجْ جُ)
فائت کردن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) ، رها کردن و رخصت دادن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از فایت
تصویر فایت
فوت شده، از میان رفته
فرهنگ لغت هوشیار
کوفته، ریز ریز، نانریزه خرده نان، نانسوده خرده نان خشک که در آشپزی به کار برند کوفته و ریزه ریزه کردن، نان خشک نرم ساییده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طویت
تصویر طویت
راز، اندیشه، دل، درون
فرهنگ لغت هوشیار
نیستی در گذشتن مردن درگذشتن، گذشتن وقت بیکاری، مرگ درگذشت نیستی، گذشت وقت بیکاری فوات فرصت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فویه
تصویر فویه
کاهیده فوه: دهانک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هویت
تصویر هویت
شخصیت، ذات هستی
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه از مال برای رهایی خود یا دیگری دهند بدل یا عوضی است که مکلف بدان از مکروهی که بوی متوجه است رهایی یابد سربها، جمع فدی فدیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سویت
تصویر سویت
سلسله، پی در پی، پیاپی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دویت
تصویر دویت
مرکب دان، دوات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفویت
تصویر تفویت
از دست دادن از دست دادن
فرهنگ لغت هوشیار
دیدن به چشم، شکل و ترکیب، دیدار دیدن به چشم، دیدن دیدار دید، نما، ریخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فایت
تصویر فایت
((یِ))
از میان رفته، نیست شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فورت
تصویر فورت
((فَ رَ))
جوشش، حدت، شدت خشم یا گرما
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فوریت
تصویر فوریت
((فُ یَ))
وضع یا حالتی که نیازمند اقدام سریع و فوری باشد
فوریت پزشکی: رویدادی ناگهانی و نامنتظر که نیاز به اقدام فوری داشته باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فدیت
تصویر فدیت
((فِ یَ))
فدیه، آن چه که نثار می شود، مالی یا چیزی را برای رهایی خود یا دیگری دادن، سربها، آن چه اسیران برای رهایی خود دهند، فدیت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فتیت
تصویر فتیت
((فَ))
کوفته و ریزه ریزه کرده، نان خشک نرم ساییده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رویت
تصویر رویت
((رَ یَّ))
اندیشه در امور، فکر، تأمل، با تفکر و تأمل شعری گفتن، مقابل بداهت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طویت
تصویر طویت
((طَ یَّ))
نیت، اندیشه، راز، باطن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سویت
تصویر سویت
قطعه موسیقی که شامل چند نمایشنامه است، آپارتمان کوچکی که کلیه امکانات رفاهی را در خود جای داده است، سراچه (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تفویت
تصویر تفویت
((تَ))
از دست دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فوات
تصویر فوات
((فَ))
مردن، درگذشتن، گذشتن زمان انجام کاری، مرگ، نیستی، از دست رفتن فرصت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فونت
تصویر فونت
دبیره، رایاوات، کلک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رویت
تصویر رویت
دید، دیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هویت
تصویر هویت
چبود، نام و نشان، کیستی
فرهنگ واژه فارسی سره