از مادۀ فدیه یا فداء است، و آن بمعنی عوضی است که بوسیلۀ آن آدمی از مکروهی که بسوی او رسیده، رهایی می یابد. (از کشاف اصطلاحات الفنون). بدل. (ترجمان علامه جرجانی ترتیب عادل بن علی). سربها. (یادداشت بخط مؤلف). آنچه در عوض مفدی از مال عطا شود. (اقرب الموارد) : تضرع ها کرد و ملتزم جزیت و فدیت شد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 293). ج، فِدی ̍، فِدَیات. (اقرب الموارد). رجوع به فدیه شود
مالی که در قبال آزاد شدن کسی پرداخت می شود، سربها، مالی که برای دفع بلا به فقرا می دهند، در فقه مقدار معینی طعام که فرد بابت روزه هایی که در ماه رمضان خورده به فقرا می دهد، در علم حقوق مالی که زن در طلاق خُلع به شوهرش می دهد
فدیه ها، مالی که در قبال آزاد شدن کسی پرداخت می شود، سربهاها، مالهایی که برای دفع بلا به فقرا می دهند، در فقه مقدار معینی طعام که فرد بابت روزه هایی که در ماه رمضان خورده به فقرا می دهد، در علم حقوق مالی که زن در طلاق خُلع به شوهرش می دهد، جمعِ واژۀ فدیه