جدول جو
جدول جو

معنی فوایح - جستجوی لغت در جدول جو

فوایح(فَ یِ)
فوائح. جمع واژۀ فائحه. پراکنده های بوی. (از فرهنگ فارسی معین) : شکر و سپاسی که فوایح نشر آن چون نسیم صبا جعد و طرۀ سنبل شکند. (مرزبان نامه)
لغت نامه دهخدا
فوایح
جمع فایحه پراکنده کننده های بوی: شکر و سپاسی که فوایح نشر آن چون نسیم صبا جعد وطره سنبل شکند
فرهنگ لغت هوشیار
فوایح((فَ یِ))
جمع فایحه، بوی خوش دهنده
تصویری از فوایح
تصویر فوایح
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از روایح
تصویر روایح
رایحه ها، نسیمها یا بوهایی که به مشام می رسد، بوها، بوی ها، بوهای بد یا بوی خوش، جمع واژۀ رایحه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فواتح
تصویر فواتح
جمع واژۀ فاتحه، قرائت سورۀ فاتحه برای آمرزش روح درگذشته، فاتحه خواندن، آغاز، اول
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فواید
تصویر فواید
فایده ها، بهره ها، سودها، نتیجه های سودمند، توضیحات سودمند، جمع واژۀ فایده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فضایح
تصویر فضایح
فضیحت ها، عیب ها، رسوایی ها، بدنامی ها، جمع واژۀ فضیحت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لوایح
تصویر لوایح
لایحه ها، نوشته هایی که در آن پیشنهاد یا ادعایی ارائه شده باشد، در علوم سیاسی قانونی که از طرف دولت برای تصویب تقدیم مجلس می شود، جمع واژۀ لایحه
فرهنگ فارسی عمید
(فَ تِ)
جمع واژۀ فاتحه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد).
- فواتح سور، کلماتی که سوره های قرآن به آنها آغاز شود، مانند: یس، الم، صم، کهیعص و... (از یادداشتهای مؤلف). اوائل السور. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(فَ یِ)
جمع واژۀ فضیحه. رسواییها. (فرهنگ فارسی معین) : امیر سیف الدوله از روی حمیت دین و غیرت اسلام جایز نمی شمرد بر آن فضایح اغضانمودن. (ترجمه تاریخ یمینی). از کیفیت نامه خبر کردند و سورت آن فضایح و قبایح بر او خواندند. (ترجمه تاریخ یمینی). رجوع به فضائح، فضیحت و فضیحه شود.
که خدا اسباب خشمی ساخته ست
وآن فضایح را بکوی انداخته ست.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(فَ ءِ)
چیزهای خوشبو و بوهای خوش. (غیاث از منتخب)
لغت نامه دهخدا
(فَ یِ)
فوائد. جمع واژۀ فایده. سودها. بهره ها. (از فرهنگ فارسی معین) :
از نام و کنیت تو جهان را محامد است
از فضل و جود تو همه کس را فواید است.
منوچهری.
گر به دست عالم آید زین عمل بیرون رود
کز فواید در وظایف مونس دانا شود.
ناصرخسرو.
بلکه فواید آن را به آهستگی در طبع جای دهد. (کلیله و دمنه). و راست آن را ماند که عود بر آتش نهند و فواید نسیم آن دیگران را رسد. (کلیله و دمنه). دوام فواید آن هرچه پاینده تر دست دهد. (کلیله و دمنه). فواید و عواید آن خیر به عامۀ علما و متفقهه رسید. (ترجمه تاریخ یمینی). در طلب عالم معصوم، از فواید علم محروم ماندن. (گلستان).
- فواید عامه، اموری که به سود عموم مردم باشد. (فرهنگ فارسی معین).
- وزارت فواید عامه، وزارت طرق و شوارع. وزارت راه. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به فوائد شود
لغت نامه دهخدا
(فَ دِ)
فوادح الدهر، کارهای بزرگ زمانه. ج فادحه، به معنی آنچه نازل شود. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(یِ)
فائح. رجوع به فائح شود
لغت نامه دهخدا
(رَ یِ)
صورتی است از روائح بمعنی بویهای خوش یا ناخوش:
روایح کرمت با ستیزه رویی طبع
خواص نیشکر آرد مزاج کسنی را.
انوری.
و در این حالت روان فردوسی که به رایحه ای از روایح فردوس مخصوص باد... (جهانگشای جوینی).
اگرم چو عود سوزی تن من فدای جانت
که خوش است عیش مردم به روایح عبیرم.
سعدی.
و رجوع به روائح و رائحه شود
لغت نامه دهخدا
(لَ یِ)
لوائح. جمع واژۀ لایحه و لایح. رجوع به لایحه شود
لغت نامه دهخدا
(نَ یِ)
زنان نوحه گر. جمع واژۀ نایحه. رجوع به نایحه و نائحه شود، جمع واژۀ نیّحه. (آنندراج). رجوع به نیحه شود
لغت نامه دهخدا
(طَ یِ)
رجوع به طوائح شود
لغت نامه دهخدا
بوی خوش دهنده: در اثنا قصیده ای که به ثنای فایحش موشح دارم، مستمع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فواید
تصویر فواید
سودها، بهره ها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع لائح (لایح) و لائحه (لایحه) : لایحه ها، اثبات مراد است بازودی نفی آن (هجویری)، اسرار ظاهره ایست که در ترقی از حالی بحالی ظاهر میشود (ابن العربی)، لوایح و طوالع و لوامع سه کلمه در معنی نزدیک یکدیگرند و فرق بزرگی بین آنها نیست و عبارتند از صفات مبتدیان اهل سلوک که رو بترقی میروند. بترتیب اول لوایح است بعد لوامع و بعد طوالع. لوامع مانند برقی است که بمحض ظهور پنهان میشود. لوامع روشن تر از لوایح است و بان سرعت زوال نمی یابد بلکه اندکی باقی می ماند اما طوالع هم از جهت روشنایی قوی تر و هم از جهت دوام باقی تر است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فضایح
تصویر فضایح
جمع فضیحت رسواییها بد نامیها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فواتح
تصویر فواتح
جمع فاتحه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روایح
تصویر روایح
بوها، جمع رایحه (رائحه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوایح
تصویر دوایح
جمع دائحه، درختان بلند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لوایح
تصویر لوایح
((لَ یِ))
جمع لایحه و لایح
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فواتح
تصویر فواتح
((فَ تِ))
جمع فاتحه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فواید
تصویر فواید
((فَ یِ))
جمع فایده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روایح
تصویر روایح
((رَ یِ))
جمع رایحه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فایح
تصویر فایح
((یِ))
بوی خوش دهنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فضایح
تصویر فضایح
((فَ یِ))
جمع فضیحت
فرهنگ فارسی معین
مزایا، منافع، محاسن
متضاد: معایب
فرهنگ واژه مترادف متضاد