جدول جو
جدول جو

معنی فلوق - جستجوی لغت در جدول جو

فلوق(فَ)
شیر خفته و دفزک شده. (منتهی الارب) : لبن فلوق، ای متجبن. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
فلوق(فُ)
جمع واژۀ فلق. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
فلوق
جمع فلق، شکاف ها ترکیدگی ها
تصویری از فلوق
تصویر فلوق
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فلور
تصویر فلور
(دخترانه)
گل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فلور
تصویر فلور
مجموع گیا هانی که در ناحیه ای می روید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فروق
تصویر فروق
فریق ها، گروه ها، دسته ها، جمع واژۀ فریق برای مثال خسرو صاحب القرآن، تاج فروق خسروان / جعفر دین به صادقی، حیدر کین به صفدری (خاقانی - ۴۲۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فسوق
تصویر فسوق
بیرون شدن از فرمان خدا، خارج شدن از طریق حق و صلاح، ارتکاب اعمال زشت و گناه آلود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خلوق
تصویر خلوق
ماده ای خوش بو که قسمت عمدۀ آن زعفران بود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حلوق
تصویر حلوق
حلق ها، گلو ها، نای ها، جمع واژۀ حلق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فلوت
تصویر فلوت
ساز بادی، از جنس چوب یا فلز، به شکل لوله، دارای سوراخ هایی متوالی که با کلید یا انگشتان باز و بسته می شوند
فرهنگ فارسی عمید
(عُ)
گول و کم خرد. (منتهی الارب). احمق. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
شتر داغ فلقه کرده. (منتهی الارب). شتری که در بناگوش آن داغ فلقه کرده باشند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از فلوع
تصویر فلوع
شمشیر بران
فرهنگ لغت هوشیار
خر نوب هندی خیار شنبر خیار چنبر از گیاهان لاتینی تازی گشته چیمکانی از گیاهان، جمع فلس، پشیز ها
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی است فلیغ پلیغ پیله پیله ابریشم کار شگفت، پتیار (بلا)، رگ بازو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فلوح
تصویر فلوح
جمع فلح، شکاف ها تراک ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فلوج
تصویر فلوج
جمع فلج، نیمه ها نویسنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فلوت
تصویر فلوت
مجموع کشتیهای جنگی یک کشور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فسوق
تصویر فسوق
فسق بنگرید به فسق بیرون رفتن از فرمان خدا، خروج از راه حق و صواب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فلول
تصویر فلول
جمع فل، رخنه های شمشیر شکستگی های شمشیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلوق
تصویر غلوق
عوارضی که برای پذیرایی ماموران رسمی گرفته می شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فلاق
تصویر فلاق
بریدن شیر ترشیدن شیر شیر بریده شیر ترشیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فروق
تصویر فروق
مرد ترسنده و بیمناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فتوق
تصویر فتوق
باران اندک، آگفت (آفت)
فرهنگ لغت هوشیار
مرگ، دیو، پتیار (بلا)، زن پیمان شکن، مادینه بی مهر از ستور، دایه شیر ده دوست داشتن دل بستن، دشمنی کردن از واژگان دو پهلو، بار دار گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلوق
تصویر خلوق
بوی خوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حلوق
تصویر حلوق
تاک پیچه از گیاهان جمع حلق گلوها حنجره ها خشکنایها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلوق
تصویر دلوق
سخت تاراج سخت، دندانریخته اشتر پیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلوق
تصویر بلوق
شتافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلوق
تصویر خلوق
((خَ))
بوی خوش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غلوق
تصویر غلوق
((غُ))
عوارضی که برای پذیرایی مأموران رسمی گرفته می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فروق
تصویر فروق
((فَ))
مرد ترسنده، ترسان
فرهنگ فارسی معین
درختی است به ارتفاع 10 تا 15 متر از تیره سبزی آساها که به حالت وحشی می روید. برگ هایش بزرگ شامل 8 تا 16 برگچه سبز روشن است. گل آذینش خوشه ای و گل هایش زرد شفاف و میوه اش نیام و دراز است
فرهنگ فارسی معین
((فُ))
از سازهای بادی شبیه به نی که دهنی ندارد و نفس نوازنده از راه سوراخی که در کنار سر لوله تعبیه شده وارد ساز می شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فلوت
تصویر فلوت
((فُ لُ))
مجموع کشتی های جنگی یک دولت، ناوگان
فرهنگ فارسی معین