معنی فلور
- فلور
- مجموع گیا هانی که در ناحیه ای می روید
واژههای مرتبط با فلور
فلور
- فلور
- گل
بلور
- بلور
- یک نوع شیشه که از ترکیب سیلیکات دوپتاسیم و سیلیکات دو پلمپ ساخته می شود
آلور
- آلور
- فرانسوی روش: زبانزد هواپیمائی
بلور
- بلور
- کریستال، نام ماده معدنی جامد و شفاف مانند شیشه، آنچه از جنس شیشه شفاف و خوب است، معرب از یونانی
فلورا
- فلورا
- فلوریا، در رم باستان، الاهه گلها و بارآوری
آلور
- آلور
- روش
سلور
- سلور
- فرانسوی تازی گشته اسبله اشبله از ماهیان
تلور
- تلور
- عنصری غیر فلز، جامد، براق، نقره فام و سخت با خواص شبیه گوگرد که در ۴۲۰ درجه حرارت ذوب می شود و در رنگی کردن شیشه ها و سرامیک ها و در ساخت آلیاژها کاربرد دارد، تلوریوم
فطور
- فطور
- غذایی که با آن افطار می کنند، فطر
