- فلوج
- جمع فلج، نیمه ها نویسنده
معنی فلوج - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دیه ده، خاک خوب
کسی که به بیماری فلج مبتلا باشد، فلج شده، فالج
آنکه اندام او از بیماری سست شده باشد، فالج زده، فلج
اژدف زعرور آلج آلوی کوهی
راه دراز
کم شیر، ابر پراکنده، ابر بارانی پریدن چشم
فرج ها، جمع واژۀ فرج
داخل شدن، درآمدن در جایی
ثلج ها، برفها، جمع واژۀ ثلج
مجموع گیا هانی که در ناحیه ای می روید
ساز بادی، از جنس چوب یا فلز، به شکل لوله، دارای سوراخ هایی متوالی که با کلید یا انگشتان باز و بسته می شوند
پیغام و رسالت، پیغامبر، رسول
گرانجان مرد
جمع فرنج، شکاف ها زهار ها جوجه مرغ خانگی جوجه ماکیان جمع فرجه شکافها رخنه ها
جمع فل، رخنه های شمشیر شکستگی های شمشیر
جمع فلق، شکاف ها ترکیدگی ها
شمشیر بران
خر نوب هندی خیار شنبر خیار چنبر از گیاهان لاتینی تازی گشته چیمکانی از گیاهان، جمع فلس، پشیز ها
جمع فلح، شکاف ها تراک ها
مجموع کشتیهای جنگی یک کشور
این واژه در دستور زبان و واژه نامه گیلکی آمده و رمن فیج است که در گیلان به کولی می گویند و بدینگونه نادرست است فیجان فیج ها
نانی که خمیر آن از دیوار تنور ریخته باشد و در میان آتش ریخته شده باشد
درآمدن به درون آمدن در آمدن داخل شدن، دخول
ترکی پیامبر، راهنما
درختی است به ارتفاع 10 تا 15 متر از تیره سبزی آساها که به حالت وحشی می روید. برگ هایش بزرگ شامل 8 تا 16 برگچه سبز روشن است. گل آذینش خوشه ای و گل هایش زرد شفاف و میوه اش نیام و دراز است
((فُ))
فرهنگ فارسی معین
از سازهای بادی شبیه به نی که دهنی ندارد و نفس نوازنده از راه سوراخی که در کنار سر لوله تعبیه شده وارد ساز می شود
گیاهی خشن و درشت، با گل های کبود و تخم های سیاه که در سنگلاخ ها می روید
پولک ها، پول های سیاه، پشیز ها، جمع واژۀ فلس، فلس ها، سکه ای رایج در بعضی کشورهای عربی مانند عراق
میوه ای دراز و تیره رنگ که دانه های آن مصرف دارویی دارد، درخت این میوه که گرمسیری، با برگ های بزرگ و گل های زرد رنگ است
میوه ای دراز و تیره رنگ که دانه های آن مصرف دارویی دارد، درخت این میوه که گرمسیری، با برگ های بزرگ و گل های زرد رنگ است