معنی ثلوج
ثلوج
ثلج ها، برفها، جمع واژۀ ثلج
تصویر ثلوج
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با ثلوج
ثلوج
ثلوج
جَمعِ واژۀ ثلج
لغت نامه دهخدا
ثلوج
ثلوج
ثلج. برف باریدن، آرمیدن تن. (تاج المصادربیهقی) ، آرام گرفتن دل و یقین کردن
لغت نامه دهخدا
آلوج
آلوج
اژدف زعرور آلج آلوی کوهی
فرهنگ لغت هوشیار
زلوج
زلوج
راه دراز
فرهنگ لغت هوشیار
ثلاج
ثلاج
برف فروش بسیار سفید
فرهنگ لغت هوشیار
خلوج
خلوج
کم شیر، ابر پراکنده، ابر بارانی پریدن چشم
فرهنگ لغت هوشیار
ولوج
ولوج
داخل شدن، درآمدن در جایی
فرهنگ فارسی عمید
علوج
علوج
پیغام و رسالت، پیغامبر، رسول
فرهنگ لغت هوشیار
فلوج
فلوج
جمع فلج، نیمه ها نویسنده
فرهنگ لغت هوشیار