جدول جو
جدول جو

معنی فلم - جستجوی لغت در جدول جو

فلم
(فَ لِ مَ)
پس چرا. (ترجمان علامۀ جرجانی ترتیب عادل بن علی)
لغت نامه دهخدا
فلم
گیاهی ییلاقی که دارای دوبرگ پهن در نزدیک زمین و یک ساقه ی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فلق
تصویر فلق
(پسرانه)
سپیده صبح، فجر، نام سوره ای در قرآن کریم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سلم
تصویر سلم
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام بزرگترین پسر پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از فلماخن
تصویر فلماخن
فلاخن، آلتی ساخته شده از دو ریسمان که با آن سنگ پرتاب می کردند، بلخم، پلخم، پلخمان، دستاسنگ، غوت، فلخمان، فلا سنگ، قلاب سنگ، قلاسنگ، قلما سنگ، کلما سنگ، کلا سنگ، دست سنگ، قلبا سنگ، مشت سنگ، مشتاسنگ
فرهنگ فارسی عمید
(فَ خَ)
فلخمان. فلخمه. فلاخن. فلخم. (فرهنگ فارسی معین). فلاخن. (اسدی). آلتی باشد که از پشم بافند و بدان سنگ اندازند. (برهان). فلماسنگ. فلیاسنگ. (از آنندراج) :
همچو سنگ است تیرش از سختی
دم او همچو دم ّ فلماخن.
نجیبی فرغانی.
رجوع به فلاخان، فلاخن، فلاسنگ، فلیاسنگ، فلخم، فلخمه و فلخمان شود
لغت نامه دهخدا
بیونانی پرسیاوشان دارو است که به سریانی بطباطنامند، و آن عصی الراعی است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(فْلِ / فِ لِ)
الکساندر. پزشک معروف انگلیسی (متولد 6 اوت 1881 میلادی). استاد میکرب شناسی دانشگاه لندن بود. به سال 1945 میلادی بخاطر کشف پنی سیلین جایزۀ نوبل به او تعلق گرفت. در جنگ جهانی دوم در ارتش انگلستان خدمت میکرد و سفری نیز به ایران آمد. به سال 1955 میلادی درگذشت. (از یادداشتهای مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(فِ مَ)
منسوب به فلمنک. هلندی. از مردم هلند یا ساخته و پرداختۀ هلند. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حلم
تصویر حلم
آهستگی، بردباری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الم
تصویر الم
رنج ویدا، دردمندی فرخا دردمند شدن، دردمندی، درد، جمع آلام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جلم
تصویر جلم
ممرز
فرهنگ لغت هوشیار
سوراخ، ترک -1 رخنه کردن در، ترک دادن، بینی بریدن، اسقاط فاء فعولن است تا (عولن) بماند (فع لن) بجای آن نهند و ثلم دراشعار عرب است و در شعر فارسی نیاید، جمع ثلمت (ثلمه)
فرهنگ لغت هوشیار
کودک سبک، تیر بی پر، تیر منگیا (قمار)، دانه شاهی (سعد سلطانی) از گیاهان، خرگوش کوهی
فرهنگ لغت هوشیار
آلت سنگ اندازی که از رسن دوتاه (پشمی یا ابریشمی) سازند و بدان سنگ اندازند. توضیح بعض استادان فلاخن را با من و گلشن قافیه کرده اند ازینرو بعضی فلاخن بضم خای معجمه - که مشهور است - خطا دانسته اند
فرهنگ لغت هوشیار
هلند، از مردم هند هلندی، ساخته و پرداخته هلند صادر شده از هلند، ساخته و پرداخته هلند. یا الماس فلمنک. الماس سرخ الماس فلامک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فلمینگو
تصویر فلمینگو
پرتگالی پر آذران از مرغابیان
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به فلمنک از مردم هلند هلندی، ساخته و پرداخته هلند جنس هلندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلم
تصویر دلم
کبوتر جاهی از پرندگان بچه مار از خزندگان پیل از جانوران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلم
تصویر بلم
کولی ریزه ماهی (بلم برابر با قایق پارسی است)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فلماخن
تصویر فلماخن
((فَ لَ))
فلاخن، قلاب سنگ، ابزاری برای پرتاب کردن سنگ و آن رشته ای بوده که آن را از نخ یا ابریشم می بافتند، فلخم، فلخمه فلخمان، پلخم، فلاخان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از علم
تصویر علم
دانش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سلم
تصویر سلم
لوح
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ظلم
تصویر ظلم
بیداد، جفا، ستم
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فلش
تصویر فلش
پیکان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرم
تصویر فرم
گونه، پیکر گونه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فلز
تصویر فلز
توپال
فرهنگ واژه فارسی سره
به فکر فرو رفتن اندیشیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
به صورت سینمایی، به سبک فیلم
دیکشنری اردو به فارسی
صنعت سینما، صنعت فیلم
دیکشنری اردو به فارسی
فیلم ساختن، ساخت فیلم
دیکشنری اردو به فارسی
فیلم ساز
دیکشنری اردو به فارسی
کیفیّت فیلم
دیکشنری اردو به فارسی
فیلمبردار، فیلمساز
دیکشنری اردو به فارسی
دنیای فیلم
دیکشنری اردو به فارسی