آلت سنگ اندازی که از رسن دوتاه (پشمی یا ابریشمی) سازند و بدان سنگ اندازند. توضیح بعض استادان فلاخن را با من و گلشن قافیه کرده اند ازینرو بعضی فلاخن بضم خای معجمه - که مشهور است - خطا دانسته اند
فلاخن، آلتی ساخته شده از دو ریسمان که با آن سنگ پرتاب می کردند، بلخم، پلخم، پلخمان، دستاسنگ، غوت، فلخمان، فلا سنگ، قلاب سنگ، قلاسنگ، قلما سنگ، کلما سنگ، کلا سنگ، دست سنگ، قلبا سنگ، مشت سنگ، مشتاسنگ
فلخمان. فلخمه. فلاخن. فلخم. (فرهنگ فارسی معین). فلاخن. (اسدی). آلتی باشد که از پشم بافند و بدان سنگ اندازند. (برهان). فلماسنگ. فلیاسنگ. (از آنندراج) : همچو سنگ است تیرش از سختی دم او همچو دم ّ فلماخن. نجیبی فرغانی. رجوع به فلاخان، فلاخن، فلاسنگ، فلیاسنگ، فلخم، فلخمه و فلخمان شود
آلتی ساخته شده از دو ریسمان که با آن سنگ پرتاب می کردند، بلخم، پلخم، پلخمان، دستاسنگ، غوت، فلخمان، فلماخن، فلا سنگ، قلاب سنگ، قلاسنگ، قلما سنگ، کلما سنگ، کلا سنگ، دست سنگ، قلبا سنگ، مشت سنگ، مشتاسنگ برای مِثال گر کس بودی که زی توام بفکندی / خویشتن اندر نهادمی به فلاخن (ابوشکور - ۸۹)، نخستین خواست ز استادان یک فن / که کردند از برایش یک فلاخن (جامی5 - ۱۰۸)
آلت سنگ اندازی که از رسن دوتاه (پشمی یا ابریشمی) سازند و بدان سنگ اندازند. توضیح بعض استادان فلاخن را با من و گلشن قافیه کرده اند ازینرو بعضی فلاخن بضم خای معجمه - که مشهور است - خطا دانسته اند
فلاخان. فلخم. فلخمان. فلخمه. فلماخن. پلخم. پلخمان. آلت سنگ اندازی که از رسن دوتاه - پشمی یا ابریشمی - سازند و بدان سنگ اندازند. بعض استادان فلاخن را با ’من’ و ’گلشن’ قافیه کرده اند، ازاین رو بعضی فلاخُن - به ضم خای معجمه - را که مشهور است خطا دانسته اند. (فرهنگ فارسی معین). قلاب سنگ. قلماسنگ. سنگ قلاب. (یادداشت مؤلف) : گر کس بودی که زی تواَم بفکندی خویشتن اندر نهادمی به فلاخن. رودکی یا بوشکور. بالخاصه کنون کز قبل راندن درویش بر بام شود هر کس با سنگ و فلاخن. خسروانی. بنات النعش گرد او همی گشت چو اندر دست مرد چپ فلاخن. منوچهری. مردم غوری... به فلاخن سنگ می انداختند. (تاریخ بیهقی). به سند انداخت گاهم، گه به مغرب چنین هرگز ندیدستم فلاخن. ناصرخسرو. راست چگونه شَوَدْت کار چو گردون راست نهاده ست بر تو سنگ فلاخن. ناصرخسرو. گفت به چه سلاح با من جنگ کنی، فلاخنی داشت از میان برداشت. (قصص الانبیاء). دشمن گر آستین گل افشاندت به روی از تیر چرخ و سنگ فلاخن بتر بود. سعدی