جدول جو
جدول جو

معنی فلماخن

فلماخن
(فَ خَ)
فلخمان. فلخمه. فلاخن. فلخم. (فرهنگ فارسی معین). فلاخن. (اسدی). آلتی باشد که از پشم بافند و بدان سنگ اندازند. (برهان). فلماسنگ. فلیاسنگ. (از آنندراج) :
همچو سنگ است تیرش از سختی
دم او همچو دم ّ فلماخن.
نجیبی فرغانی.
رجوع به فلاخان، فلاخن، فلاسنگ، فلیاسنگ، فلخم، فلخمه و فلخمان شود
لغت نامه دهخدا