جدول جو
جدول جو

معنی فشیش - جستجوی لغت در جدول جو

فشیش
(فَ)
آواز پوست افعی چون بر زمین خشک رود. (یادداشت مولف)
لغت نامه دهخدا
فشیش
فش فش فش فش مار
تصویری از فشیش
تصویر فشیش
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ماده ای مخدر که از خشک کردن و آماده ساختن سرشاخه های گل دار گیاه شاهدانه تهیه می شود، گیاه خشک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کشیش
تصویر کشیش
پیشوای مذهبی، روحانی مسیحی
فرهنگ فارسی عمید
آنچه نزد اقوام ابتدایی دارای جنبۀ رازآمیز و جادویی بوده و پرستش می شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فریش
تصویر فریش
هر نوع گستردنی مانند فرش، بستر و رختخواب، برای مثال که خوبانی که درخورد فریش اند / ز عالم در کدامین بقعه بیش اند؟ (نظامی۲ - ۲۴۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فریش
تصویر فریش
پریشان، پراکنده، تاخت و تاز، تاراج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فریش
تصویر فریش
هنگام تحسین و تشویق به کار می رود، زهی، خوشا، آفرین، فری، برای مثال فریش آن روی دیبارنگ چینی / که رشک آرد بر او گلبرگ تر بر (دقیقی - ۱۰۰)
فرهنگ فارسی عمید
گیاه خشک، نباتیست که برروی زمین پهن نبوده و با ساق باشد و بحد ثمنش نرسد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جشیش
تصویر جشیش
بلغور، آرد نرم بلغور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رشیش
تصویر رشیش
فرتوف (مسلسل دستی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طشیش
تصویر طشیش
بنگرید به طش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فریش
تصویر فریش
پراکنده، پریشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فشیل
تصویر فشیل
بز دل ترسو به هنگام سختی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قشیش
تصویر قشیش
خش خش آوای سایش، فراهم، پراکنده از واژگان دوپهلو، خراشیده، تراشه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کشیش
تصویر کشیش
پیشوا و راهنمای ترسایان و عالم آنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشیش
تصویر نشیش
آوای جوشش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دشیش
تصویر دشیش
گندم کوفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کشیش
تصویر کشیش
((کِ))
روحانی مسیحی، کسی که مقامش بالاتر از شمّاس و پایین تر از اسقف است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فریش
تصویر فریش
((فَ))
آفرین ! احسنت !
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فریش
تصویر فریش
پریشان، پراکنده، تاخت و تاز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فریش
تصویر فریش
((فِ))
گستردنی، فرش، رختخواب، بستر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حشیش
تصویر حشیش
((حَ))
گیاه خشک، بنگ، سرشاخه های گل دار گیاه شاهدانه که پس از خشک کردن و آماده کردن به طرق مخصوص آن را به صورت جویدن یا تدخین مورد استفاده قرار می دهند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کشیش
تصویر کشیش
Confessor, Pastor
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از کشیش
تصویر کشیش
confesseur, pasteur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از کشیش
تصویر کشیش
confessor, pastor
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از کشیش
تصویر کشیش
Beichtvater, Pastor
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از کشیش
تصویر کشیش
spowiednik, pastor
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از کشیش
تصویر کشیش
исповедник , пастор
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از کشیش
تصویر کشیش
сповідник , пастор
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از کشیش
تصویر کشیش
confesor, pastor
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از کشیش
تصویر کشیش
confessore, pastore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از کشیش
تصویر کشیش
biechtvader, dominee
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از کشیش
تصویر کشیش
고백자 , पादरी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از کشیش
تصویر کشیش
pengaku, pendeta
دیکشنری فارسی به اندونزیایی