جدول جو
جدول جو

معنی فشول - جستجوی لغت در جدول جو

فشول(فُ)
جمع واژۀ فشل. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به فشل شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فضول
تصویر فضول
یاوه گو
کسی که بی جهت در کار دیگران مداخله می کند
باقی ماندۀ مال، زیاده بر حاجت
آنچه به طور طبیعی از منافذ بدن خارج شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فیول
تصویر فیول
فیل ها، دو مهرۀ شطرنج، جمع واژۀ فیل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بشول
تصویر بشول
بشولیدن، پسوند متصل به واژه به معنای بشولنده، برای مثال کاربشولی که خرد کیش شد / از سر تدبیر و خرد بیش شد (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۸۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فحول
تصویر فحول
فحل ها، ویژگی جنس نر از هر حیوانی، کنایه از دانایان، خردمندان، جمع واژۀ فحل
کنایه از دلاوران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فصول
تصویر فصول
فصل ها، سه ماه ها، کنایه از دوره ها، برهه ها، مرحله ها، واحدهای تقسیم بندی مطالب کتاب یا مقاله ها، در ورزش دوره های برگزاری مسابقات ورزشی، جمع واژۀ فصل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فسول
تصویر فسول
جمع فسل، فرومایگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نشول
تصویر نشول
کمی گرمی، کم گوشتی، گاییدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فیول
تصویر فیول
جمع فیل، پیلان بچه پیل جمع فیل: پیلان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فصول
تصویر فصول
جمع فصل
فرهنگ لغت هوشیار
جمع فضل یاوه گو، آنکه اخبار مضره به دیگران رساند، باقیمانده از مال زیاده بر حاجت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فشیل
تصویر فشیل
بز دل ترسو به هنگام سختی
فرهنگ لغت هوشیار
تیز دست چست و چالاک ماهر، گزارنده کارها کار ساز، باهوش، دانش بینش، در کلمات مرکب معنی (بشولنده) دهد: کار بشول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فلول
تصویر فلول
جمع فل، رخنه های شمشیر شکستگی های شمشیر
فرهنگ لغت هوشیار
جمع فحل، گش ها دانایان دلیران جمع فحل نرها گشنها یا فحول شعرا. شاعرانی که چون با شاعران دیگر معارضه کنند چیره شوند چیره دستان در مهاجرت. توضیح در اقرب الموارد فحول الشعراء ضبط کرده، دلیران، نامداران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پشول
تصویر پشول
نفرین دعای بد لعنت پشول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فصول
تصویر فصول
((فُ))
جمع فصل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فضول
تصویر فضول
باقی مانده مال بیش از حد نیاز، آن چه که به طور طبیعی از بدن دفع می شود، یاوه گویی، در فارسی به معنی کسی که در کار دیگران دخالت می کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فضول
تصویر فضول
((فُ))
جمع فضل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بشول
تصویر بشول
چالاک، باهوش، کارساز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فحول
تصویر فحول
((فُ))
جمع فحل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فضول
تصویر فضول
Nosy, Prying, Snoopy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فضول
تصویر فضول
curieux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از فضول
تصویر فضول
호기심 많은 , 호기심 많은
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از فضول
تصویر فضول
suka mencampuri, ingin tahu, suka mengintip
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از فضول
تصویر فضول
जिज्ञासु
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از فضول
تصویر فضول
bemoeizuchtig, nieuwsgierig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از فضول
تصویر فضول
curioso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از فضول
تصویر فضول
допитливий , допитливий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از فضول
تصویر فضول
entrometido
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از فضول
تصویر فضول
wścibski, ciekawski
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از فضول
تصویر فضول
neugierig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از فضول
تصویر فضول
любопытный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از فضول
تصویر فضول
intrometido, curioso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از فضول
تصویر فضول
סקרן , סקרן , סקרן
دیکشنری فارسی به عبری