معنی بشول - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با بشول
بشول
- بشول
- تیز دست چست و چالاک ماهر، گزارنده کارها کار ساز، باهوش، دانش بینش، در کلمات مرکب معنی (بشولنده) دهد: کار بشول
فرهنگ لغت هوشیار
بشول
- بشول
- بشولیدن، پسوند متصل به واژه به معنای بشولنده، برای مِثال کاربشولی که خِرَد کیش شد / از سر تدبیر و خِرَد بیش شد (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۸۵)
فرهنگ فارسی عمید
بشول
- بشول
- گزارندۀ کارها. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج). گزارندۀ کار باشد. (سروری) (از شعوری). رجوع به شولیدن شود.
لغت نامه دهخدا