معنی فضول - فرهنگ فارسی معین
معنی فضول
- فضول
- باقی مانده مال بیش از حد نیاز، آن چه که به طور طبیعی از بدن دفع می شود، یاوه گویی، در فارسی به معنی کسی که در کار دیگران دخالت می کند
تصویر فضول
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با فضول
فضول
- فضول
- جمع فضل یاوه گو، آنکه اخبار مضره به دیگران رساند، باقیمانده از مال زیاده بر حاجت
فرهنگ لغت هوشیار
فضول
- فضول
- یاوه گو
کسی که بی جهت در کار دیگران مداخله می کند
باقی ماندۀ مال، زیاده بر حاجت
آنچه به طور طبیعی از منافذ بدن خارج شود
فرهنگ فارسی عمید