فصل ها، سه ماه ها، کنایه از دوره ها، برهه ها، مرحله ها، واحدهای تقسیم بندی مطالب کتاب یا مقاله ها، در ورزش دوره های برگزاری مسابقات ورزشی، جمعِ واژۀ فصل
جَمعِ واژۀ فصل. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). قسمت های سخن یا نوشته: آنچه دقیقی گفته بر اثر این فصول نیز نبشتم. (تاریخ بیهقی). من بازگشتم و آن فصول به استادم گفتم. (تاریخ بیهقی). چون ازخطبۀ این فصول فارغ شدم بسوی راندن تاریخ بازرفتم. (تاریخ بیهقی). من برای این سر فصولی مشبع پرداخته بودم. (کلیله و دمنه). در اغوا و اغراء بر قصد نوح واستخلاص مملکت او فصول پرداخت. (ترجمه تاریخ یمینی) ، فصل های سال. چهار فصل. فصول اربعه، بهار و پاییز و تابستان و زمستان. (یادداشت مؤلف)
برآمدن از شهر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، دانه بستن و گرفتن انگور. (منتهی الارب). بیرون آمدن دانۀ ریز بر تاک. (از اقرب الموارد) ، جدا شدن. (ترجمان علامۀ جرجانی ترتیب عادل بن علی) ، از جای برفتن. (تاج المصادر بیهقی)