طپانچه زدن بر سر کسی. (منتهی الارب). لطمه زدن. (از اقرب الموارد). سیلی زدن، ستم کردن بر کسی. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، دروغ گفتن در بازی. (منتهی الارب). دروغ گفتن در بازی و ستم کردن. (از اقرب الموارد)
طپانچه زدن بر سر کسی. (منتهی الارب). لطمه زدن. (از اقرب الموارد). سیلی زدن، ستم کردن بر کسی. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، دروغ گفتن در بازی. (منتهی الارب). دروغ گفتن در بازی و ستم کردن. (از اقرب الموارد)
نرم کردن انگشتان و خم کردن مفاصل انگشتان پا برای نشستن. (اقرب الموارد). سست شدن بندهای اندام و نرم و فروهشته گردیدن آن. (منتهی الارب) ، فروهشتن عقاب بالهای خود را. (اقرب الموارد) (لسان العرب)
نرم کردن انگشتان و خم کردن مفاصل انگشتان پا برای نشستن. (اقرب الموارد). سست شدن بندهای اندام و نرم و فروهشته گردیدن آن. (منتهی الارب) ، فروهشتن عقاب بالهای خود را. (اقرب الموارد) (لسان العرب)
ریسمانی که خوشه های انگور کشمش را بر بالای آن گذارند تا هوا خورد و خشک شود و آن جز آونگ است: (دختر رز برهنه آونگان مانده چون کشمش از فراز کشخ)، (نزاری قهستانی)
ریسمانی که خوشه های انگور کشمش را بر بالای آن گذارند تا هوا خورد و خشک شود و آن جز آونگ است: (دختر رز برهنه آونگان مانده چون کشمش از فراز کشخ)، (نزاری قهستانی)