معنی فشخ فشخ (دَ نَ / نِ) طپانچه زدن بر سر کسی. (منتهی الارب). لطمه زدن. (از اقرب الموارد). سیلی زدن، ستم کردن بر کسی. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، دروغ گفتن در بازی. (منتهی الارب). دروغ گفتن در بازی و ستم کردن. (از اقرب الموارد) لغت نامه دهخدا