گشودن، باز کردن، پیروز شدن، گشودن شهری و گرفتن آن، گشایش، پیروزی، چهل و هشتمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۲۹ آیه فتح باب: گشودن در، کنایه از شروع کار، در علم نجوم کنایه از اتصال دو ستاره به گونه ای که خانه های آن ها مقابل هم باشد و این حالت را نشانۀ نزول باران یا برف می دانستند فتح کردن: گشادن، گشودن، پیروز شدن بر دشمن، تسخیر کردن
گشودن، باز کردن، پیروز شدن، گشودن شهری و گرفتن آن، گشایش، پیروزی، چهل و هشتمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۲۹ آیه فتح باب: گشودن در، کنایه از شروع کار، در علم نجوم کنایه از اتصال دو ستاره به گونه ای که خانه های آن ها مقابل هم باشد و این حالت را نشانۀ نزول باران یا برف می دانستند فتح کردن: گشادن، گشودن، پیروز شدن بر دشمن، تسخیر کردن
فراخ باز نشستن. (تاج المصادر بیهقی) (از زوزنی). فراخ نشستن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) (منتهی الارب) (آنندراج) ، گشاده کردن و وسعت دادن از برای کسی مجلس را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، گشاد کردن جای را و وسعت دادن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد)
فراخ باز نشستن. (تاج المصادر بیهقی) (از زوزنی). فراخ نشستن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) (منتهی الارب) (آنندراج) ، گشاده کردن و وسعت دادن از برای کسی مجلس را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) ، گشاد کردن جای را و وسعت دادن. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد)
گشادگی و فراخی مکان. (فرهنگ فارسی معین) (از غیاث) : عرصۀ عزیمت فسحتی تمام و اتساعی کامل دارد. (ترجمه تاریخ یمینی). ما را اگر فسحت ولایتی هست، اضعاف آن مؤون سپاه و وجوه اطماع و انواع محافظات در مقابل ایستاده است. (ترجمه تاریخ یمینی). گرمیش را ضجرتی و حالتی زآن تبش دل را گشادی فسحتی. مولوی. فسحت میدان ارادت بیار تا بزند مرد سخن گوی گوی. سعدی. ، گنجایش. وسعت. (فرهنگ فارسی معین) ، گشادگی خاطر. شادمانی: برای نزهت ناظران و فسحت حاضران کتاب گلستان توانم تصنیف کرد که... (گلستان سعدی). رجوع به فسحه شود
گشادگی و فراخی مکان. (فرهنگ فارسی معین) (از غیاث) : عرصۀ عزیمت فسحتی تمام و اتساعی کامل دارد. (ترجمه تاریخ یمینی). ما را اگر فسحت ولایتی هست، اضعاف آن مؤون سپاه و وجوه اطماع و انواع محافظات در مقابل ایستاده است. (ترجمه تاریخ یمینی). گرمیش را ضجرتی و حالتی زآن تبش دل را گشادی فسحتی. مولوی. فسحت میدان ارادت بیار تا بزند مرد سخن گوی گوی. سعدی. ، گنجایش. وسعت. (فرهنگ فارسی معین) ، گشادگی خاطر. شادمانی: برای نزهت ناظران و فسحت حاضران کتاب گلستان توانم تصنیف کرد که... (گلستان سعدی). رجوع به فسحه شود
نام چند زن صحابی است. (از منتهی الارب). صحابه کسانی بودند که در روزگار سختی و هجرت، شانه به شانه پیامبر اسلام (ص) ایستادند و از او حمایت کردند. هر فردی که پیامبر را دیده و به او ایمان آورده، در زمره ی صحابه قرار می گیرد. واژه ی «صحابی» در منابع اهل سنت و تشیع بسیار مورد بحث و پژوهش قرار گرفته است.
نام چند زن صحابی است. (از منتهی الارب). صحابه کسانی بودند که در روزگار سختی و هجرت، شانه به شانه پیامبر اسلام (ص) ایستادند و از او حمایت کردند. هر فردی که پیامبر را دیده و به او ایمان آورده، در زمره ی صحابه قرار می گیرد. واژه ی «صحابی» در منابع اهل سنت و تشیع بسیار مورد بحث و پژوهش قرار گرفته است.
زبان آور، پخش شدن روشنایی، زبان آوری، شیر بی سر شیر عبری تازی گشته از پسح جشن فراروی از مسر نزد یهودان، جشن فراپویی عیسی علیه السلام نزد ترسایان در نزد یهودان جشن یادبود خروج بنی اسرائیل از مصر، در نزد مسیحیان جشن یادبود صعود عیسی ع
زبان آور، پخش شدن روشنایی، زبان آوری، شیر بی سر شیر عبری تازی گشته از پسح جشن فراروی از مسر نزد یهودان، جشن فراپویی عیسی علیه السلام نزد ترسایان در نزد یهودان جشن یادبود خروج بنی اسرائیل از مصر، در نزد مسیحیان جشن یادبود صعود عیسی ع