جدول جو
جدول جو

معنی فروکشی - جستجوی لغت در جدول جو

فروکشی
اطفا، خاموشی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فتوکپی
تصویر فتوکپی
تصویری که به وسیلۀ دستگاه مخصوص از متن یا نقشی تهیه می شود، دستگاهی که به این روش از نوشته ها عکس می گیرد، کنایه از کاملاً شبیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از درویشی
تصویر درویشی
تهیدستی، فقر، گوشه نشینی، تصوف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فرویشی
تصویر فرویشی
اهمال، غفلت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فروکش
تصویر فروکش
فروکش کردن، فروکش کردن مثلاً کنایه از فرود آمدن، پایین آمدن، به پایین کشیدن، عنان کشیدن و در جایی فرود آمدن، فروریختن چاه، قنات و مانند آن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فروتنی
تصویر فروتنی
افتادگی، تواضع
فرهنگ فارسی عمید
(دِ گَ گو نَ / نِ گَ تَ)
به زیر کشیدن. به پایین کشیدن. (یادداشت بخط مؤلف) :
فروکشید گل سرخ روی بند از روی
برآورید گل مشکبوی سر ز تراش.
منوچهری.
، آشامیدن با ولع و بلعیدن. (یادداشت بخط مؤلف) :
ایدون فروکشی بخوشی آن می حرام
گویی که شیر مام ز پستان همی مکی.
کسائی مروزی.
، افکندن. انداختن. (یادداشت بخط مؤلف).
- لنگر فروکشیدن، لنگر انداختن. ماندن:
اگر نه عقل به مستی فروکشد لنگر
چگونه کشتی از این ورطۀبلا ببرد؟
حافظ.
، آزاد کردن و کشیدن و دراز کردن.
- پای فروکشیدن، پای دراز کردن بحال استراحت:
با تو زمین را سر بخشایش است
پای فروکش گه آسایش است.
نظامی.
، اقامت کردن و در جایی ماندن:
بتماشای هرات رفت در نظرش خوش آمد، آنجا فروکشید. (تاریخ گزیده)
لغت نامه دهخدا
(گِ رَ /رُو کَ / کِ)
رجوع شود به گروکشیدن
لغت نامه دهخدا
(فُ)
قابل فروش. فروختنی. درخور فروش. مال فروش. برای فروش. (از یادداشتهای مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از گرو کشی
تصویر گرو کشی
عمل گرو کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
نگهداشتن زمام مرکوب: سر منزل فراغت نتوان ز دست دادن ای ساروان فرو کش کاین ره کران ندارد. (حافظ 86) توضیح فروکش در بیت فوق بهمان معنی قف و انزل است درین بیت حافظ: احادیا لجمال الحبیب قف و انزل که نیست صبر جمیلم ز اشتیاق جمال، اقامت کردن در جایی ماندن
فرهنگ لغت هوشیار
از یاد رفتگی نسیان مقابل یاد ذکر یا بباد فراموشی دادن 0 کاملا از یاد بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فروکشتن
تصویر فروکشتن
چراغ را خاموش کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مراکشی
تصویر مراکشی
منسوب به مراکش: از مردم مراکش اهل مراکش، ساخته و پرداخته مراکش
فرهنگ لغت هوشیار
فقر تهی دستی افلاس مقابل توانگری مالداری، زهد گوشه نشینی، عرفان قلندری تصوف
فرهنگ لغت هوشیار
از یاد رفتگی نسیان مقابل یاد ذکر یا بباد فراموشی دادن 0 کاملا از یاد بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فروکش
تصویر فروکش
پائین کشنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرویشی
تصویر فرویشی
غفلت اهمال: و هم فی غفله و ایشان در فرو یشی اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فتوکپی
تصویر فتوکپی
عکس برداری از روی اسناد و اوراق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرورشی
تصویر پرورشی
مربوط یا منسوب به پرورش، پرورش یافته و پرورده شده در خارج از محیط طبیعی خود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از درویشی
تصویر درویشی
فقر، تهیدستی، گوشه نشینی، تصوف، عرفان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فتوکپی
تصویر فتوکپی
((فُ تُ کُ))
عمل عکس برداری از سندی با دستگاهی مخصوص، دستگاهی که توسط آن ازاسناد عکس می گیرند، تصویری که به وسیله آن دستگاه به دست می آید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فروکش
تصویر فروکش
((فُ کِ یا کَ))
فرو کشیدن، فرو کشنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فروکشیدن
تصویر فروکشیدن
((فُ کِ دَ))
پایین کشیدن، فرود آوردن، در جایی فرود آمدن و اقامت کردن، خوردن، نوشیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فروپاشی
تصویر فروپاشی
تلاشی، زوال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فروتنی
تصویر فروتنی
تواضع، خشیت، اکناع، خضوع
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فروروی
تصویر فروروی
نفوذ
فرهنگ واژه فارسی سره
انقطاع، تسکین، کاهش، انطفاء، نشست
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از برونشی
تصویر برونشی
Bronchial
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از جاروکشی
تصویر جاروکشی
Sweeping
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فروتنی
تصویر فروتنی
Condescendence, Condescension, Humbleness, Humility, Unpretentiousness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فروتنی
تصویر فروتنی
condescendência, humildade, simplicidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از برونشی
تصویر برونشی
бронхиальный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از جاروکشی
تصویر جاروکشی
подметающий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از فروتنی
تصویر فروتنی
снисхождение , смирение , непритязательность
دیکشنری فارسی به روسی